سه اختلال روانشناختی مرتبط با عشق
هلن فیشر Helen Fisher به عنوان یک انسان شناس Anthropologist از زاویه دید علوم پزشکی، زیستی و روانشناسی در سخنرانی تد به عنوان مقدمه در بررسی شیفتگی های شدید انسان چنین می گوید: در همه جای دنیا مردم عاشق میشوند. برای عشق آواز می خوانند، برای عشق می رقصند، در مورد عشق شعر می سرایند و داستان می نویسند. در مورد عشق افسانه و اسطوره تعریف می کنند. برای عشق غصه می خورند، برای عشق زندگی می کنند، برای عشق می کشند و برای عشق کشته میشوند. همان طور که والت ویتمن Walt Whitman چنین می سراید: «آه ، محض خاطرت، در خطر فتاده ام هر آنچه هست.» انسان شناسان شواهد وجود عشق را در ۱۷۰ کشور پیدا کردهاند. آنها هرگز نتوانستند جامعهای را پیدا کنند که در آن عشق وجود نداشته باشد.
به گزارش سایت خبر جنوب ، اما عشق همیشه یک تجربه خوش و خرم نیست. در یک مطالعه علمی از گروه دانشجویان داوطلب، سوالات زیادی درباره عشق پرسیده شد، از بین سوالات طرح شده، پرسش هایی که بیشتر به چشم می آمد این دو سوال بود: «آیا تابحال پیش آمده کسی که خیلی دوستش داشتید دست رد به سینه تان بزند؟» ، «آیا در زندگی تان با موردی مواجه بودید که شخصی شما را بسیار دوست داشته اما شما وی را رد کرده باشید؟» تقریبا ۹۵ درصد از مردها و زنها جواب “بله” به هر دو سوال داده بودند. می توان گفت تقریبا هیچ کس از عشق جان سالم در نمی برد….
Erotomania اروتومانیا
اختلال عاشق پنداری ستارگان
در این اختلال فرد بیمار با مبنا قرار دادن توهمات و تصورات غلط خود به این نتیجه می رسد که شخصی معمولا سرشناس، مثل خواننده ای محبوب یا هنرپیشه ای مشهور دلباخته اوست و احساسات عاشقانه خود را با روشهایی پیچیده مانند پیام های رمزدار یا حتی تله پاتی به او انتقال می دهد. ممکن است شخص بیمار در حین تماشای مصاحبه تلویزیونی هنرمندی مشهور، توضیحات معمولی او را اظهارات عاشقانه ای تصور کند که هیچ آدم عاقلی چنین تفاسیر عجیب و غریبی را نپذیرد. بیمار در تکمیل توهماتی از همین دست، از سوی سوژه مثلا به کنسرت روز دوشنبه خواننده معروف دعوت می شود و به محض اینکه بیمار توهمات خود را در واقعیت، نقشه راه قرار می دهد ، افعال نامطلوب او مشکلات قانونی ایجاد می کند. این گونه مزاحمت های دردسر آفرین از سوی بیماران اروتومانیا موجب شکایات افراد زیادی شده است که حریم خصوصی شان را عرصه تاخت و تاز بیگانه ای غیرقابل کنترل می دیدند.
درمان بیماران مبتلا به اروتومانیا معمولا آسان نیست . آنان با مصالحی از جنس توهمات ذهنی، دنیایی مستحکم بنا می کنند که بیرون آوردنشان را از این زندان خودساخته دشوار می سازد.
حتی اگر فرد مورد نظر به شکلی کاملا مشخص، دست رد به سینه شان بزند و با صراحت و بیانی واضح، ناممکن بودن ارتباط عاطفی را گوش زد کند، این بیماران جواب منفی شخص مورد نظر را مثلا ضرورت شغلی وی به حساب آورده و آن را نوعی پنهان نگاه داشتن عشق شان از اجتماع مخاطبین تلقی می کنند.
اروتومانیا در زمره اختلالات روانپریشانه، نوعی شدید از بیماری های روانی و از انواع اختلالات هذیانی است.
شخص مبتلا با استناد به نشانه های رمزی و باورناپذیر، سوژه را که معمولاً موقعیت اجتماعی بالاتری نسبت به وی دارد، دلباخته خود دانسته و تصور می کند شخص مورد نظر خواهان وی است و این تصورات نادرست در حالی شکل می گیرد که احتمالا سوژه یا کاملا از ماجرا بیخبر است یا به هیچ عنوان تمایلی به ایجاد رابطه با فرد بیمار ندارد.
زنان گوشه گیرو فاقد جذابیت، شاغل در کارهای نازل ، تنها و درگیر در زندگی یکنواخت معمولا بیشتر از سایرین به این عارضه مبتلا می شوند.
عشاق از همه جا بیخبر از میان افرادی برگزیده می شوند که از هر لحاظ، فاصله زیادی با ویژگیها و مشخصات بیمار دارند. در این میان شخص انتخاب شده نمی تواند بیمار را از خود براند چون هیچ جواب منفی و انکاری بر عزم او کارگر نخواهد بود. حواس او توهماتی را باور می کند که در واقعیت آرزوی داشتن آن را دارد و این مصداقی از هذیان است.
اگر خطری در این نوع از بیماری کسی را تهدید کند آن شخص می تواند همسر یا نامزد فرد مورد نظر بیمار باشد که به عنوان رقیب، مانعی بر سر راه وصال شناسایی شده است.
از آنجا که شخص مبتلا به سندرم اروتومانیا خود را بیمار نمی داند درصورت عدم نظارت بر مراحل درمان، ترک معالجه از سوی وی بسیار محتمل است.
جان هینکلی جونیور John Hinckley Jr یکی از مبتلایان به سندرم اروتومانیا سال ۱۹۸۱ تلاش کرد تا با کشتن رونالد ریگان رئیس جمهوری وقت امریکا توجه جودی فاستر Jodie Foster بازیگر را به خود جلب کند. او در حمله مسلحانه سه تن از همراهان ریگان را زخمی کرده بود.
جان هینکلی تصور می کرد جودی فاستر بازیگر مشهور هالیوودی دلباخته اوست و هینکلی وظیفه دارد تا به احساسات عاشقانه این هنرپیشه پاسخ دهد. هینکلی بعدها عنوان کرد تحت تاثیر فیلم سینمایی راننده تاکسی قرار گرفته است. جودی فاستر در داستان این فیلم، نقش دختری قربانی را بازی میکرد که سرانجام با کمک یک راننده تاکسی متهور، از دست تبهکاران نجات پیدا می کند.
سال ۲۰۱۶ قاضی فدرال امریکا اعلام کرد با دریافت جواب از تیم روانپزشکان، قانع شده است که از طرف جان هینکلی خطری متوجه شهروندان امریکایی نیست بنابراین هینکلی پس از تحمل ۳۵ سال معالجه در آسایشگاه روانی واشنگتن، می تواند به ویلیامزبرگ Williamsburg ویرجینیا عزیمت کرده و با مادرش زندگی کند. جان هینکلی اکنون ۶۳ سال دارد و ملزم است ماهی یک بار خود را به روانپزشکی که قاضی معلوم داشته معرفی کرده و معاینه شود.
عشق وسواسی Obsessive Love
گاه افراد “عاشق نما” تحت تاثیر کم و زیادی ترشح هورمون ها و یا بر حسب اختلالات روحی و روانی، بدون شناخت حقیقت عشق، راه آسیب و آزار را می پیمایند.
اشتیاق تند عاطفی و میل زیاد برای بودن با محبوب و اظهار دوست داشتن های مکرر در ابتدای هر ارتباطی می تواند عادی باشد اما صاحبین این رابطه برای تداوم با هم بودن، باید به جوانب دیگر زندگی مشترک و سالم خود بپردازند و همین توزیع وقت و انرژی، باعث عادی شدن رابطه و عواطف خواهد شد.
در یک رابطه طبیعی، طرفین نیازهای انسانی همدیگر را درک و رعایت می کنند. محترم شمردن حریم خصوصی یکی از تعهدات مهم ارتباطی است که باید از سوی شریک زندگی مراعات شود.
بیمار مبتلا به عشق وسواسی چون در حال و هوای ابتدایی آشنایی و عشق متوقف شده است، مانند یک صفحه مخدوش گرامافون، رفتارهای ابتدای ارتباط را تکرار می کند و از آنجا که طرف مقابل نمی تواند پاسخگوی احساسات او باشد، بیمار این را به حساب بی مهری او نسبت به خود و تمایلش به رقیب یا رقبا تلقی می کند. ورود بیمارگونه به حریم خصوصی معشوق، استراق سمع، جاسوسی در چند و چون پیامهای خصوصی وی، ارسال ایمیل ها و پیامهای مکرر، عرصه را بر قربانی این نوع از ارتباط تنگ کرده و وی را به ستوه می آورد.
بیمار ترجیح می دهد از مشکلات و جنبه های بدیهی زندگی که غیر مرتبط با عشق است، دوری کند و تمام قوای فکری اش صرفا دور و بر احساسات و عواطف متمرکز باشد. او گویی خستگی، تفاوت اندیشه و بی حوصلگی در رفتار انسانها را نمی فهمد و عدم پاسخگویی به عواطف افراطی خود را، حمل بر قطع علاقه از سوی معشوق به حساب می آورد.
گرفتاران عشق وسواسی، به خود و شخص مورد نظرشان آسیب میزنند. آنان حتی برای به دست گرفتن کنترل رفتارهای معشوق، ممکن است تهدید به خودکشی را نیز به آزارهای خود بیفزایند.
شکاک هستند و تمایل زیادی به کنترل قربانی خود دارند. تمرکز اصلی آنها بر احساس عاشقی است و توجهی به سایر زمینه های ضروری زندگی ندارند.
این احساس شیفتگی شدید سرانجام به اشکال دیگری تبدیل خواهد شد. افکار بیمار وارد مرحله حسادت نسبت به ارتباطات معشوق شده و توهم و مشکلات ذهنی و روانی به آن اضافه می شود. بیمار جزیی ترین ارتباط محبوب با همکاران و دوستان را، بی وفایی و خیانت تفسیر می کند.
حتی در متون ادبی قرن های گذشته نیز می توان عشق وسواسی را ردیابی کرد. رسانه ها و فیلم ها به این ایده مردم پسند، بسیار پرداخته اند. خودکشی متقابل رومئو و ژولیت یکی از این نمونه هاست.معمولا عشق های وسواسی سرانجام خوشی ندارد و آتش بیش از اندازه شیفتگی ، موجودیت عشق را نابود می کند.
بیماری عشق وسواسی با استفاده از برخی بسترها، زمینه سرایت بالایی پیدا می کند. فقدان اشتغال تمام وقت، اعتیاد، و همچنین وجود سابقه بیماری های روانی در افراد خانواده به خصوص اختلالات هذیانی باعث افزایش احتمال بروز این بیماری است.
گرفتاران این اختلال تمایل شدیدی دارند زمان بیش از اندازه ای را با محبوب خود بگذرانند.
عشق وسواسی به محدودیت فعالیت های تفریحی و روابط اجتماعی و حتی ناتوانی در کار می انجامد.
شخص بیمار روحیه کنترل گری دارد و بطور مداوم محبوب خود را زیر نظر می گیرد.مرزهای تصدی گری وی مدام در حال افزایش است. این نظارت به کنترل منابع مالی، غذا، رفت و آمدها گسترش یافته و ممکن است به مرحله اعمال خشونت هم وارد شود.
نشانه های اکثر مبتلایان به عشق وسواسی:
اعتماد به نفس پایین، نیاز بیش از اندازه به کسب اطمینان، گفتگوهای وسواس گونه در مورد محبوب، عدم تعادل در احساسات، تمرکز تک بعدی بر صفات مثبت یا منفی شخص، عدم تمرکز در کار، تفریح، سرگرمی، و فعالیتهای اجتماعی در فقدان حضور محبوب، تلاش مداوم بر نظارت، رهگیری و کنترل زندگی و فعالیت های شخص مورد نظر، ابراز شادی غیرعادی در زمان ملاقات محبوب در زمره این خصوصیات و رفتارها قرار دارند.
اختلال دلبستگی Attachment Disorder
اختلال دلبستگی نوعی از اختلالات خلقی ، رفتاری و روابط اجتماعی است که محرومیت از مراقبت های مناسب اولیه در دوران کودکی، زمینه بروز آن را ایجاد می کند. تجربیات ناخوشایند، غفلت در مراقبت، سوء استفاده، جدایی ناگهانی از مراقبان محبوب، تغییر مکرر یا تعداد بیش از اندازه مراقبین، عدم پاسخگویی فرد مراقبت کننده به تلاشهای ارتباط گیری کودک در زمره عوامل ایجاد این بیماری معرفی شده است که معمولا از ۶ ماهگی تا ۳ سالگی در زندگی کودک رخ می دهند و تجربه این وقایع می تواند باعث شکل گیری ویژگی های منفی شخصیتی در او شود.
مبتلایان به این بیماری یا از برقراری هر رابطه نزدیکی اجتناب میکنند و یا پیش شرط های زیادی برای شروع ارتباط عاطفی خود توقع دارند. آنها از صمیمیت احساس وحشت می کنند و در زمان پیش آمد یک ارتباط ، احساس بیاعتمادی و خشم و ناراحتی دارند. آنها برای نشان دادن عشق و عاطفه، مقاومت زیادی می کنند. یک علامت برجسته در اختلال دلبستگی، عدم توانایی برقراری ارتباط ، تن ندادن به همدردی با شخص مورد نظر و عدم همدردی با هر کسی است. ارائه و دریافت عشق و محبت برای مبتلایان به این اختلال کار بسیار دشواری است. این افراد قادر به ابراز احساسات و صمیمیت با دیگران نیستند. آنها همچنین حاضر نمی شوند پند و اندرز دیگران و راهنمایی خیرخواهان را بپذیرند.
نشانه های بارز مبتلایان به اختلال دلبستگی:
تکانشگری impulsiveness:
مبتلایان به اختلال دلبستگی با رفتارهای تهاجمی و درک ضعیف از موقعیت برای خود دردسر آفرینی می کنند و پس از آن نیز به خود حق داده و ممکن است احساس پشیمانی نداشته باشند.
رفتار منفی و تحریک آمیز:
آنان با ذهنی منفی نگر، وقایع پیرامون خود را بررسی کرده و رفتار تحریک آمیزی در مواجهه با محیط اطراف خود دارند که منجر به تحریک دیگران بر علیه شان نیز می شود.
گرایش برای کنترل:
افراد مبتلا به این اختلال تمایل شدیدی برای کنترل اوضاع و احوال داشته و خواهان تغییر در افراد طرف تعامل با خود هستند. آنها ممکن است به دروغ، تقلب و حتی سرقت مبادرت ورزند.
فقدان اعتماد:
صرف نظر از نزدیک بودن آنها با فرد مورد نظر، علاوه بر عدم همدردی ، چنین افرادی نمی توانند به فرد مورد نظراعتماد داشته باشند.
خشم و انزوا:
مبتلایان به اختلال دلبستگی عمیقا غمگین و افسرده هستند و تمایل به جدا شدن دارند. استرس و نا امیدی بر زندگی آنان مستولی است. آنها دانسته یا ناخودآگاه، این ویژگی ها را علنی می کنند. رفتار خشم آلود، مخرب، بی رحمانه و خصمانه از خود نشان می دهند و معمولا با کسی که مخالف شان باشد، جر و بحث و جدال می کنند.
ویژگی های مثبت سطحی:
این افراد می توانند گاه شخصیت جذابی از خود به نمایش بگذارند و همصحبت دلخواهی برای همنشینانان باشند.
اعتیاد:
آنها مستعد اعتیاد به مواد مخدر و الکل هستند؛ همچنین ممکن است به قمار نیز معتاد شوند.
درماندگی:
به دلیل ارتکاب رفتارهای منجر به انزوا و افسردگی، افراد مبتلا به اختلال دلبستگی، احساس می کنند که نامنصفانه از سوی خانواده و دوستان طرد شده اند.
فقدان مسئولیت:
آنها به دنبال انجام اقدامات منفی از قبول هر گونه مسئولیتی، اجتناب می کنند و نمی توانند با دیگران تعامل کنند.
گیجی:
عدم تمرکز از نشانه های دیگر این بیماران است. آنها نمی توانند در فعالیت های طولانی که احتیاج به تمرکز دارد، موفق عمل کنند و عامل این نقص، درگیری های ذهنی وی با وقایعی است که رفتارهای غلط خودشان موجب آن شده است.