روز دانش‌آموز، پژواک آگاهی و مسئولیت‌پذیری نسل آینده‌ساز

۱۳ آبان یادآور رشادت دانش‌آموزان شهید و نمادی از آگاهی و مسئولیت‌پذیری نسل جوان است. در این گزارش، دیدگاه‌های دانش‌آموزان درباره نقش آنان در پیشرفت علمی، فرهنگی و اجتماعی ایران بررسی شده است.

روز دانش‌آموز، پژواک آگاهی و مسئولیت‌پذیری نسل آینده‌ساز

بهمن پگاه راد-«خبرجنوب»/۱۳ آبان، روزی است که در حافظه‌ تاریخی ملت ایران با خون پاک دانش‌آموزان شهید در سال ۱۳۵۷ گره خورده است. این روز، نماد بیداری، شجاعت و حضور آگاهانه‌ نوجوانانی است که در برابر ظلم و استبداد ایستادند و با فریاد حق‌طلبی خود، برگ زرینی در تاریخ مبارزات مردمی ایران رقم زدند. روز دانش‌آموز، تنها یک مناسبت تقویمی نیست، بلکه فرصتی است برای بازخوانی نقش نسل جوان در ساختن آینده‌ای روشن‌تر و مسئولانه‌تر.
در مسیر تهیه‌ این گزارش، گفت‌وگویی صمیمانه با ۱۸ دانش‌آموز دختر و پسر، از دو دبیرستان شاهد ذوالانوار و دبیرستان دخترانه الزهرا، به مدیریت محمد مهدی ابراهیمی و خانم معصومی نژاد انجام دادم؛ نوجوانانی از دل جامعه که هر یک با نگاه، دغدغه و آرمان‌های خود، نماینده‌ بخشی از نسل امروز هستند. سخنان آنان نشان داد که دانش‌آموزان نه‌تنها از تاریخ آگاهی دارند، بلکه با انگیزه و تعهد آماده‌اند تا در مسیر پیشرفت علمی، فرهنگی و اجتماعی کشور گام بردارند. آنان از مسئولیت خود در قبال ایران سخن گفتند. از تلاش برای یادگیری، از حفظ ارزش‌های ملی و اخلاقی، از مقابله با تهاجم فرهنگی و از آرزوی ساختن ایرانی آباد و آزاد.
به واقع نقش دانش‌آموزان در جامعه امروز، نقشی حیاتی و چندوجهی است. آنان باید با شناخت دقیق از گذشته، با نگاه نقادانه به حال، و با امید به آینده، مسیر رشد را طی کنند. وظیفه‌ی آنان تنها درس خواندن نیست؛ بلکه مشارکت در گفت‌وگوهای اجتماعی، تقویت روحیه‌ پرسشگری، و تلاش برای عدالت و پیشرفت نیز بخشی از مسئولیت آنان است. نسل دانش‌آموز امروز، وارث خون شهیدان دیروز است و این میراث، تعهدی بزرگ بر دوش آنان نهاده است.
روز دانش‌آموز، یادآور این حقیقت است که آینده‌ ایران، در دستان جوانانی است که با آگاهی، تعهد و امید، راه فردا را می‌سازند.

 *آوین تقوا: 


دوست دارم یکی از آینده‌سازان کشور باشم. با علاقه و تلاش، می‌خواهم در رشته پزشکی قبول شوم تا بتوانم در آینده به هموطنانم خدمت کنم. هدفم این است که لبخند را به خانواده‌ها هدیه دهم و با دانش و مهارت، در مسیر درمان و امید قدم بردارم.


*علیرضا افراسیابی:


ما در حوزه‌ی فرهنگ و ادبیات داستانی ظرفیت‌های درخشانی داریم، اما متأسفانه بخش فرهنگی سفارتخانه‌ها در معرفی این گنجینه به جهانیان ضعیف عمل کرده‌اند. آرزو دارم در آینده در جایگاهی باشم که بتوانم ادبیات غنی ایران را به زبان‌های دیگر ترجمه و به جهانیان معرفی کنم تا تصویر واقعی‌تری از فرهنگ ما ارائه شود.


*حسین دهقان سعدی: 


موسیقی ایرانی گنجینه‌ای از احساس، تاریخ و هویت است. من دوست دارم در آینده همچون استادان بزرگی چون محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان و دیگر بزرگان موسقی برای گسترش این هنر فاخر در سطح جهانی تلاش کنم. باور دارم که موسیقی می‌تواند پلی میان ملت‌ها باشد و ایران را با صدای دل‌انگیزش به دنیا بشناساند.

 *حلما ده بزرگی:  


امروز فضای مجازی و کامپیوتر نقش مهمی در زندگی ملت‌ها دارند. من دوست دارم در آینده معلم ICDL بشوم. از همین حالا تلاش می‌کنم. دنیای مجازی به دانش‌آموزان کمک کرده و همه باید از آن استفاده کنند تا پیشرفت کنیم.


*آرین حبیبی:


برای آبادانی ایران، هرکس باید سهم خود را ادا کند. من علاقه‌مندم در صنعت داروسازی فعالیت کنم و با تلاش علمی و پژوهشی، کشور را از وابستگی دارویی نجات دهم. هدفم این است که ایران در تولید دارو به خودکفایی برسد و بیماران ایرانی با اطمینان با تولیدات داخلی درمان شوند.

*حسین الله‌یاری: 


ورزش قهرمانی در کشور ما با چالش‌های زیادی روبه‌روست؛ بسیاری از استعدادها به دلیل کمبود امکانات نادیده گرفته می‌شوند. من می‌خواهم در آینده برای توسعه‌ زیرساخت‌های ورزشی تلاش کنم و کاری کنم که ورزشکاران ایرانی در سطح جهانی بدرخشند و نام ایران را با افتخار در میادین بین‌المللی فریاد بزنند.

*یسنا شاهسوندی:


دوست دارم همه استعداد و توانایی‌ام را در گویندگی به کار بگیرم. می‌خواهم صدای کشورم را به سراسر جهان برسانم. برای رسیدن به این هدف، تمام تلاشم را می‌کنم تا گوینده‌ای خوب، حرفه‌ای و تأثیرگذار باشم و صدایم پیام‌آور فرهنگ ایران باشد.


*امیرعلی ابوالحسن‌زاده:  


پیشرفت کشور نیازمند تلاش همه‌جانبه است. من رؤیای خلبان شدن دارم و الگوهایم شهیدان دوران و بابایی هستند. امروز زیرساخت‌های هوایی ما فرسوده‌اند و نیاز به نوسازی دارند. می‌خواهم در آینده با تخصص و تعهد، در ارتقای توان هوایی کشور نقش مؤثری ایفا کنم و حافظ آسمان ایران باشم.

*حمیدرضا گلشن:


آرزوی من این است که دانشمند هسته‌ای شوم و در صنعت موشکی و دفاعی کشور نقش مؤثری ایفا کنم. معتقدم ایران باید به سطحی از بازدارندگی برسد که هیچ قدرتی جرئت تهدید آن را نداشته باشد. ساخت سلاح‌های پیشرفته، نه برای جنگ، بلکه برای دفاع از استقلال و امنیت ملی است. ما باید به جایی برسیم که دیگران به احترام، نه ترس، با ما سخن بگویند.

*مهسا اشتیاقی:


دوست دارم معلم ادبیات بشوم. می‌خواهم بزرگان ادب کشور را به دانش‌آموزان معرفی کنم و عشق به زبان فارسی را در دل‌ها زنده نگه دارم. از همین حالا زمینه این کار را فراهم کرده‌ام و با امید و پشتکار، ان‌شاءالله به هدفم خواهم رسید.

*پوریا امیدی:  


تمدن ایران، ریشه‌دارتر از آن است که در سایه‌ تهدیدها فراموش شود. من می‌خواهم نویسنده‌ای باشم که با قلم خود، شکوه تاریخ ایران را بازتاب دهم. باید جهانیان بدانند که ایران، سرزمین شاعران، دانشمندان و دلیران است. ادبیات می‌تواند صدای ما در جهان باشد؛ صدایی که از هویت، عزت و فرهنگ می‌گوید.

*پارسا عبداللهی‌پور:  


ایران کشوری ثروتمند است، اما توزیع امکانات، به‌ویژه در حوزه‌ی درمان، ناعادلانه است. استان‌هایی چون سیستان و بلوچستان از کمبودهای جدی رنج می‌برند. من می‌خواهم در آینده، در هر جایگاهی که باشم، برای رفع این تبعیض‌ها تلاش کنم. عدالت درمانی، حق همه‌ ایرانیان است، نه امتیازی برای برخی مناطق خاص.

*طهورا قاسمی:


  از حالا نمی‌توانم دقیق بگویم در آینده چگونه و در چه سمتی به کشور و هموطنانم خدمت خواهم کرد، اما راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توانم این کمک را برای خودم معنا کنم. مهمترین چیز برایم داشتن هدف و اراده است؛ چون این دو در وجودم هست و می‌دانم که می‌توانم در مسیر خدمت قدم بردارم.

*آرتین عریانی:  


پس از پایان تحصیلات، هر فرد باید در جایگاهی قرار گیرد که هم به علاقه‌اش نزدیک باشد و هم به کشورش خدمت کند. من دوست دارم در کنار فعالیت‌های هنری، به محیط زیست نیز توجه کنم. طبیعت ایران در معرض تهدید است و ما باید با هنر، آگاهی و مسئولیت‌پذیری، حافظ آن باشیم. هنر می‌تواند زبان هشدار و امید باشد.

*دانیال یغمایی:


ایران با تاریخ و تمدنی که دارد، شایسته‌ی جایگاهی بالاتر است. اما با چند مسئول نمی‌توان کشور را آباد کرد. مردم باید همدل و همراه شوند، دست در دست هم دهند و برای ساختن ایرانی بهتر تلاش کنند. اگر هر ایرانی سهم خود را در آبادانی کشور بپذیرد، هیچ مانعی نمی‌تواند ما را متوقف کند.

*نیایش باست:


دوست دارم پزشک بشوم و از میان رشته‌های پزشکی، جراحی قلب برایم مهم‌ترین است. می‌خواهم جراح  خوبی شوم تا بتوانم به هموطنانم کمک کنم. هدفم این است که با دانش و مهارت، زندگی‌ها را نجات دهم و در مسیر درمان مؤثر باشم.

*احسان حسینی‌خو:


من برای سربلندی ایران تلاش خواهم کرد تا کشورمان از جایگاه جهان سومی به سطح جهان اولی برسد. این مسیر نیازمند فرهنگ‌سازی، آموزش عمومی و به‌کارگیری ظرفیت‌های مردمی است. باید مردم را به مشارکت فعال دعوت کرد و روحیه‌ تلاش و امید را در جامعه تقویت نمود. ایران شایسته‌ی پیشرفت است، اگر همه با هم بخواهیم.

*محمد ایزدی:


برای ساختن ایرانی آباد، باید همدلی و همکاری را در اولویت قرار داد. اگر در آینده مسئولیتی داشته باشم، با گرانی مبارزه خواهم کرد و ریشه‌ آن را خشک می‌کنم. همچنین حفظ محیط زیست و بهره‌برداری درست از آثار تاریخی، بخشی از وظایف ملی ماست. ایران باید هم زیبا بماند و هم برای همه قابل زیستن باشد.

در گفت‌وگو با دانش‌آموزان، آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد، صمیمیت آنها با یکدیگر بود؛ گرچه از کلاس‌های مختلف مقطع متوسطه اول آمده بودند، اما گویی سال‌ها همکلاسی بوده‌اند. همه یکدیگر را  می شناختند، با هم شوخی و گفت گو می کردند، طوری که من پیشنهاد کردم این مزاح و گفت و گو های دوستانه و خنده های از ته دل را به ساعت های استراحت مدرسه ببرند که آنها پاسخم را با لبخندهای خود دادند! همچنین در کنار تفاوت‌هایشان، دغدغه‌ای مشترک داشتند: خدمت به مردم.هر دانش‌آموز با دنیایی خاص آمده بود. یکی از رؤیای پزشک شدن برای درمان محرومان گفت، دیگری از اشتیاق به معلمی برای ساختن آینده‌ای روشن‌تر. دانش‌آموزی به محیط زیست علاقه‌مند بود و از طرح‌هایی برای کاهش آلودگی در شهر خود، حتی دیگر نقاط. دیگری رشته ICDL را دوست داشت و آرزوی ساخت سامانه‌ای آموزشی برای مناطق محروم را در سر می پروراند. یکی از پسران به ترویج موسیقی سنتی فکر می‌کرد و یکی از آنها با شور از ادبیات فارسی گفت و از آرزویش برای معرفی نویسندگان و شاعران ایرانی به جهانیان... 
به نظرم این تفاوت‌ها نه نشانه پراکندگی، بلکه گواهی بر غنای نسلی است که می‌خواهد به شیوه خودش مفید باشد. از دغدغه مهاجرت هم چیزی نشنیدم، اما این سکوت آنها، مسئولیت‌آور است. مسئولان باید چنان بستر رشد را فراهم کنند که واژه‌هایی چون رفتن و فرار مغزها هرگز بر ذهن این نسل خطور نکند و خط نیندازد. این دانش‌آموزان می‌خواهند بمانند و خدمت کنند، البته اگر دیده و شنیده شوند...