نقش راهبردی مدیران فرهنگی و اجتماعی فارس در ایجاد و تقویت باور ارزشمندی شهروندان

معماران هویت و اعتلای شأن شهروندی
در منظومه توسعهی فرهنگی جوامع، جایگاه مدیران میانی – بهویژه در حوزههای فرهنگ و اجتماع – نقشی بیبدیل و واسط میان سیاستهای کلان و نیازهای واقعی مردم ایفا میکند. در استان فارس، که از دیرباز مهد اندیشه، ادب، عرفان و هویت ایرانیاسلامی بوده، نقش این مدیران نهتنها واسط اجرایی، بلکه محور جریانسازی و الهامبخشی در بطن جامعه است. بهویژه در شهری چون شیراز، که آوازه جهانی آن نه تنها به خاطر تاریخ و میراث کهن، بلکه به دلیل بافت زنده انسانی و تنوع فرهنگی آن است، رسالت مدیران میانی بسیار حساستر و سرنوشتسازتر است.
این مدیران، که در میانه میدان اجرا و آگاهی اجتماعی قرار دارند، میتوانند با شناخت دقیق از ظرفیتهای بومی و درک عمیق از دغدغهها و توقعات جامعه، در ایجاد آنچه “باور ارزشمندی” شهروندان نام دارد، نقشآفرینی کنند. این باور، که فرد خود را دارای سهم و شأن در سرنوشت اجتماعی و فرهنگی بداند، نقطه آغاز هرگونه تحول اجتماعی پایدار است. بدون این حس تعلق و معنا، هیچ سرمایه انسانی به فعلیت نمیرسد و هیچ تمدنی جان نمیگیرد.
*زمینههای بومی ارزشآفرینی در فارس
استان فارس بهلحاظ تنوع اقلیمی، قومی، مذهبی و تاریخی، واجد ظرفیتهای ویژهای برای ایجاد حس هویت و ارزشمندی است. وجود چهرههای تمدنساز چون حافظ و سعدی، مجموعههای جهانی مانند تخت جمشید، نقش رستم، ارگ کریمخان، مسجد نصیرالملک و آرامگاه شاهچراغ (ع)، خود هستههایی از هویت اجتماعی این سرزمین را شکل میدهند. اما این میراث، اگر در سطح ذهن و ضمیر شهروندان امروز تجلی نیابد، تنها به عنوان «جاذبهای توریستی» باقی خواهد ماند.
مدیران فرهنگی میانی، با قرار داشتن در میدان تماس مستقیم با نهادهای محلی، سمنها، مدارس، مساجد، فرهنگسراها و انجمنها، میتوانند نقش مبدل انرژی فرهنگی تاریخی به خودآگاهی جمعی را ایفا کنند. این نقش، فراتر از اجرای دستورالعملها، نیازمند جسارت در تصمیمسازی، انعطاف در ارتباط با اقشار مختلف و خلاقیت در بازآفرینی معناهای فرهنگی است.
از دیدگاه نظریههای معاصر جامعهشناسی فرهنگی، کنشهای فرهنگیِ مؤثر زمانی رخ میدهند که سه عنصر اصلی در تعامل باشند: خودباوری فردی، احساس تعلق جمعی، و امکان کنشگری واقعی. برای مثال، نوجوانی که در محله سعدی شیراز زندگی میکند، چنانچه نتواند بین حافظه تاریخی آن محله و نقش خود در جامعه پیوندی معنادار بیابد، نه تنها دچار بحران هویت خواهد شد، بلکه در برابر روایتهای بیرونی و مخرب نیز آسیبپذیر خواهد بود.
*پیشنهادهای عملی و بومی برای مدیران فرهنگی و اجتماعی استان فارس
۱. ایجاد و تقویت “انجمنهای هویتساز محلهای” با محوریت مکانهای فرهنگی و مذهبی شهر
بهعنوان مثال، در محلههایی چون سنگسیاه، دروازه کازرون یا بافت اطراف حرم حضرت شاهچراغ، میتوان با همکاری امامان جماعت، فرهنگیان بازنشسته، جوانان فعال و هنرمندان محلی، هستههای گفتگو و آموزش شکل داد که موضوع آنها «بازخوانی افتخار محله» و «بازنمایی نقش مردم در آینده شهر» باشد.
۲. برگزاری نشستهای ماهانه با محوریت “ادب و شهروندی” در آرامگاههای سعدی و حافظ
برگزاری این برنامهها با مشارکت آموزش و پرورش، دانشگاه شیراز و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند حافظهی فرهنگی را به تجربهای زیسته بدل کند. دانشآموزی که شعر «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست» را در آرامگاه سعدی بشنود، آن را متفاوت از کتب درسی درک خواهد کرد.
٣. راهاندازی “رادیو محله” و پادکستهای محلی توسط فرهنگسراهای شهرداری شیراز
با تجهیزات ساده و مربیان توانمند، میتوان نوجوانان و جوانان هر محله را به تولید محتوای صوتی درباره تاریخ، شخصیتها و داستانهای ارزشمند محله خود ترغیب کرد. این کار، ضمن مهارتآموزی، حس تعلق به شهر و محله را نیز ارتقا میدهد.
۴. تبدیل دیوارهای مدارس، باشگاهها و حتی ایستگاههای اتوبوس به بومهای هویتساز
با استفاده از گرافیتیهای مفهومی، طرحهایی از چهرههای فرهنگی، مفاهیم اخلاقی بومی و اشعار ماندگار، فضای شهر از بیروحی بصری خارج و به رسانهای شهری بدل میشود. بهعنوان نمونه، شعری از سعدی درباره همدلی اجتماعی در دیوار جنوبی فرهنگسرای کتاب یا ترمینال امیرکبیر میتواند به تأثیر تربیتی غیرمستقیم منجر شود.
۵. طراحی «سرگذشتنامههای مردمی» برای گرامیداشت چهرههای فرهنگی زنده شهر
انتشار کتابچههای کوچک درباره افراد گمنام اما شریف و فرهنگمدار شهر (از معلمان بازنشسته گرفته تا هنرمندان محلی یا خادمان فرهنگی مساجد و بقاع متبرکه)، به زبان ساده و توزیع آن در مدارس، میتواند الگوسازی مردمی و بومی را جایگزین الگوهای مجازی و بیریشه کند.
6. راهاندازی نظام “پایش ارزشمندی اجتماعی” در شهرهای فارس
طراحی و اجرای پیمایشهای فصلی توسط دانشگاه شیراز یا دانشگاه علوم پزشکی در زمینه میزان احساس تعلق، باور به مؤثر بودن و افتخار به هویت بومی در مناطق مختلف، ابزاری ضروری برای برنامهریزی دقیق و غیراحساسی است. دستیابی دقیق به حقایق مهم درباره احساس تعلق، رضایت فرهنگی، و ادراک شهروند از نقش خود در جامعه، ابزار مهمی برای سنجش و بازآفرینی سیاستهای فرهنگی است.
٧. روایتسازی فرهنگی با بهرهگیری از رسانههای نوین
انتشار مستندها، پادکستها، و تولیدات کوتاه هنری درباره نقش مردم فارس در تاریخ و فرهنگ ایران میتواند بستر هویت جمعی را تقویت کند.
٨. همکاری بیندستگاهی برای تبدیل فضاهای شهری به بسترهای روایت فرهنگی
میتوان با همکاری شهرداری، آموزشوپرورش و اداره کل میراث فرهنگی، فضاهای عمومی (پارکها، دیوارها، میادین) را با طراحیهای هنری و پیامهای الهامبخش آذین کرد.
استان فارس، با پیشینهی فاخر و میراث چندلایهاش، شایسته فرهنگی در تراز تمدنساز است. اما تحقق این آرمان، بدون آنکه هر شهروند، خاصه نسل جوان، احساس کند ارزشمند، مؤثر، و اصیل است، ممکن نخواهد بود. این احساس، نه یک شعار بلکه نتیجه فرایندی تدریجی، هوشمند، خلاق و البته عمیقاً مردمی است. مدیران میانی فرهنگی، معماران نامرئی این بنا هستند؛ بنایی که ستونهایش نه در سنگ و خاک، بلکه در ذهن و دل مردم فارس نهاده میشود. امروز، بیش از هر زمان، استان فارس نیازمند چنین معمارانی است.
سید محمد امین جعفری
فعال اجتماعی و فرهنگی