خوزستان در رتبه اول حاشیه نشینی
سابقه حاشیهنشینی در ایران مدرن به سالهای ۱۳۰۰ بازمیگردد. در ایران پیش از آغاز دهه ۴۰، شهرنشینی رشد کندی داشت و در اوایل دهه ۴۰ حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور در شهرها زندگی میکردند. اجرای طرح اصلاحات ارضی، توسعه شهری مبتنیبر درآمدهای نفتی و برنامههای توسعهای تمرکزگرا باعث شد در دهه ۵۰ رشد شهرنشینی شتاب بیشتری یابد و این رشد که مقارن با مهاجرت افراد روستایی به امید رفاه و اشتغال مناسب در محیط شهری، چنان سرعت یافت که تا سال ۱۳۵۷ جمعیت شهرنشین کشور به ۴۹ درصد و تا سال ۱۳۵۹ نیز به ۵۰ درصد رسید.
با این اتفاقات، جمعیت زیادی از روستاها به مناطق شهری مهاجرت کردند که به دلیل نداشتن مهارتهای شغلی و توان مالی ناچیز، مجبور به اسکان در مناطق حاشیه شهرها شدند. حجم عظیم مهاجرتها به حدی بود که منجر به شکلگیری تعداد زیادی از سکونتگاههای غیررسمی و زاغهها و کپرها شد. این موضوع پس از پیروزی انقلاب اسلامی به یک دغدغه بزرگ برای دولتمردان تبدیل و زمینه شکلگیری حساب ۱۰۰ و بنیاد مسکن و سایر نهادهای حمایتی شد. با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان و سیاستهای حمایتی زمین-شهری که در دهه ۱۳۶۰ پیگیری میشد، مهاجرتهای روستا-شهری همچنان ادامه داشت.
بخشی از این جمعیت در شهرها اسکان داده شدند و بخش دیگری در حاشیه شهرها. آمارها نشان میدهد تعداد حاشیهنشینان تا اوایل دهه ۱۳۹۰ به ۶.۷ میلیون نفر و طی یک دهه اخیر این تعداد به ۱۴ میلیون نفر رسیده است.
به نظر میرسد طی یک دهه اخیر عدم ریلگذاری صحیح برای توسعه تولید و اشتغال، رشد اقتصادی ناچیز در دهه ۱۳۹۰، یک دهه تورم عمومی بالا، رشد شدید قیمت مسکن، سوداگری در بازار مسکن و زمین و... باعث شده هم مهاجران و هم برخی ساکنان مناطق شهری و ساکنان قدیم حاشیه شهرها نتوانند در کالبد قانونی شهر جایی برای خود پیدا کنند. البته بخشی از افزایش جمعیت حاشیه شهرها نیز در نتیجه مهاجرت از کشورهای همسایه رخ داده است. خشکسالیهای پیدرپی نیز مزید بر علت شده و در افزایش جمعیت حاشیهنشین مهاجر از روستاها نقش داشته است.
ساکنان فراموششده
پرداختن به مساله حاشیهنشینی، در جامعهشناسی غرب، به ظهور مکتب شیکاگو در اوایل قرن بیستم برمیگردد. هرچند نزد ابنخلدون بهصورت گذرا، بحث مهاجرت روستاییان و عدم توان سکونت در متن اصلی و رانده شدن به حاشیهها اشاره شده است، اما پس از انقلاب صنعتی و بهتبع آن با انفجار شهرهای مدرن، این موضوع تبدیل به یک مساله اجتماعی شد. نظریات مختلفی درخصوص حاشیهنشینی مطرح شده است و هریک از آنان، جنبههای خاصی از این پدیده را موردبررسی قرار دادهاند.
برخی عقیده دارند حاشیهنشینان کسانی هستند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی میکنند، ولی جذب نظام اقتصادی و اجتماعی نشدهاند. برخی دیگر، حاشیه را بهعنوان فرآیندی ناشی از تصرف نواحی شهری بهقصد تهیه مسکن تلقی میکنند. درواقع فضای اقتصاد شهری بهعنوان یک عامل جذب و دفع افراد درون کالبد شهر محسوب شده و افراد بهمیزانی که قدرت جذب در این فضا را داشته باشند، در سکونت به مرکز شهر نزدیکتر میشوند. هستند که در ارتباط با حاشیهنشینی شهری بهکار برده شدهاند.
از نظر «دهر- نشیف و یاوادی» (۲۰۲۰) دو عامل تقاضا (کشش) که شامل رشد اقتصاد غیررسمی و انتظارات غیرواقعی، ریسکپذیری آگاهانه و تمایل به تقلید از خانوارهای دیگری برای مهاجرت و عوامل جانبی عرضه (فشار) که شامل ۱- تخریب محیطزیست محل سکونت قبلی، ۲- قحطی، ۳- بهبود بهرهوری نیروی کار کشاورزی از طریق مکانیزاسیون و افزایش نیروی بیکار در مناطق روستایی، ۴- قیمت کالاهای نوظهور و شوکهای اقتصادی، ۵- خشونت قومی، ۶- جابهجایی اجباری (برای مثال، ساخت پروژههای توسعه، مانند ساخت سدها) و ۷- تمایل به فرار از شرایط اجتماعی نامطلوب مانند تبعیض نژادی مطرحشده است. ریتزر (۲۰۰۷) معتقد است که حاشیهنشینی مترداف با فقر درآمد تعبیر شده است و به افرادی گفته میشود که در بازار با دستمزدهای کم مشغول به کار هستند و زمینه محرومیت در افراد و گروهها یا جوامع ثروت را جدا میکند.
از نظر دایرهالمعارف بهداشت عمومی جهانی، حاشیهنشینی عبارت است: به حاشیه رانده شدن و در حاشیه قرار گرفتن است، بهطوریکه حاشیه هر روز ضعیفتر و مرکز هر روز قدرتمندتر میشود. درواقع حاشیهنشینی، اسکان غیررسمی، زاغهنشینی، سکونتگاههای موقت و نامتعارف ازجمله جلوههای فقر شهری هستند که به اشکال مختلف جهان جدیدی را برای ساکنان خود ایجاد میکنند که از نظر خدمات، امکانات، تسهیلات رفاهی و زیربنایی، زیرساختها، دسترسی خدمات بهداشتی و منابع آب آشامیدنی سالم و سوءتغذیه در معرض بیماریهای واگیردار قرار گرفتهاند.
شوک رشد ۴ میلیون نفری به حاشیه
آمارهای غیررسمی و اظهارنظرهای برخی نمایندگان مجلس، مسئولان سابق وزارت راهوشهرسازی و دیگر افراد، اعداد و ارقام عجیبوغریبی از تعداد حاشیهنشینان کشور را بیان میکنند. در سال ۱۳۹۵ ناصر صبحیقراملکی، مدیرکل وقت دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده وزارت ورزش و جوانان اعلام کرد در ٢٧٠٠ محله حاشیهنشین کشور جمعیتی بین ١١ تا ١۵میلیون نفر ساکن هستند. در همان سال عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر سابق کشور جمعیت حاشیهنشینها در ایران را ۱۱ میلیون نفر اعلام کرده بود که در ۲۷۰۰ محله حاشیهنشین زندگی میکنند.
سال ۱۳۹۶ عباس آخوندی، وزیر اسبق راهوشهرسازی، از وجود ۱۹ میلیون «بدمسکن» در ایران خبر داده بود که ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر نیز در حاشیهشهرها زندگی میکنند. ۴ مرداد ۱۳۹۷ معاون پیشگیری و درمان مرکز درمان سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۹ میلیون جمعیت حاشیهنشین و حدود ۳۰۰۰ منطقه حاشیهای در کشور خبر داد. مرداد ۱۴۰۱ محمد عباسی، رئیس سازمان امور اجتماعی از وجود ۸ تا ۱۲ میلیون نفر حاشیهنشین در کشور خبر داد و البته تاکید کرد این آمار با تعاریف مختلف کموزیاد میشود.
تناقضهای آماری به همینجا ختم نمیشود و اعداد و ارقام عجیبوغریب بسیار در رسانهها بحث شده است. اما درکنار این آمارهای غیررسمی، برخی مطالعات و پژوهشهای دستگاههای دولتی آمار نسبتا واقعبینانهای از حاشیهنشینان و ساکنان سکونتگاههای غیررسمی ارائه دادهاند.
اما در گزارش حاضر به آمارهای منتشرشده از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی استناد میشود که طی سالهای ۱۳۹۳، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ و ۱۴۰۰ منتشرشده است. این گزارش تحتعنوان برنامه گسترش مراقبتهای اولیه سلامت برای تحقق پوشش همگانی سلامت در مناطق شهری (دستورالعمل اجرایی برنامه در مناطق حاشیه شهرها و شهرهای بالای ۲۰ هزار نفر) در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. در گزارش مذکور آمده است جمعیت حاشیهنشین و ساکن سکونتگاههای غیررسمی در سال ۱۳۹۵ حدود ۱۰ میلیون و ۱۵۹ هزار و ۳۵۲ نفر بوده که این تعداد در سال ۱۴۰۰ به بیش از ۱۴ میلیون نفر رسیده است. مفهوم این اعداد این است که طی سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ نزدیک به چهارمیلیون نفر به تعداد ساکن مناطق حاشیه و سکونتگاههای غیررسمی اضافه شده است.
مبنای دادههای این آمار که علوم پزشکی استانهای مختلف کشور آن را برای ارائه خدمات بهداشتی تهیه کردهاند، تعریف ستاد ملی توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی از حاشیهنشینی بوده است.
براساس این تعریف، حاشیهنشینان در بافتهایی زندگی میکنند که جمعیت آنها عمدتا از مهاجران روستایی و تهیدستان شهری را در خود جای داده و بدون مجوز و خارج از برنامهریزی رسمی و قانونی توسعه شهری (طرحهای جامع و تفصیلی) در درون یا خارج از محدوده قانونی شهرها بهوجود آمدهاند، مسکن آنها عمدتا فاقد سند مالکیت بوده و از نظر ویژگیهای کالبدی و برخورداری از خدمات رفاهی، اجتماعی و فرهنگی و زیرساختهای شهری شدیدا دچار کمبود هستند. اما براساس مطالعات انجامشده در دیگر دستگاههای دولتی نیز، تا قبل از سال ۱۳۹۰، در هزار و ۱۰۰ محله از ۱۱۰ شهر کشور، حدود ششمیلیون و ۷۰۰ هزارنفر ساکن مناطق حاشیه و سکونتگاههای غیررسمی بودهاند. بهعبارتی طی یکدهه اخیر جمعیت حاشیهنشین و ساکن سکونتگاههای غیررسمی بیش از دوبرابر شده است.
۲ گرفتاری اصلی حاشیهنشینان
در کشورمان در سالهای اخیر رشد حاشیهنشینی همزمان با تشدید تورم، افزایش شدید قیمت مسکن و زمین و بروز التهابات ارزی و همچنین افزایش نابرابریهایی درآمدی، ابعاد جدیدی به خود گرفته است. ذکر این نکته الزامی است در ایران و اغلب کشورهای دنیا، جمعیت حاشیهنشین عمدتا درکنار بافت قدیمی، فرسوده، تاریخی و حاشیه متصل به شهرهای اقماری سکنی گزیدهاند. البته بخش دیگری از این جامعه حاشیهنشین در بیرون از خط و خطوط مرزی شهرها مثل حلبیآبادها، گورستانها و... مستقر هستند.
در سالهای اخیر الگوی استقرار حاشیهنشینی در کشور تغییراتی یافته، به این صورت است که بخشی از حاشیهنشینها -که قبلا در مراکز شهرها دیده میشدند و در بافتهای فرسوده و مستهلک شهری بودند- با تکمیل ظرفیت بافتهای فرسوده شهری و افزایش شدید قیمت مسکن در شهرها، به خارج از خط و خطوط مرزی شهرها کشیده شدهاند. در برخی گزارشها و اظهارنظرهای مسئولان شهری تهران آمده است که در سالهای اخیر حاشیهنشینها حتی در اطراف و حاشیه بسیاری از آرامستانهای شهری حضور دارند که این موضوع از یک پدیده جدی خبر میدهد. مسئولان شهری میگویند افزایش جمعیت در اطراف و حاشیه آرامستانها باعث نامتعادل شدن رشد و توسعه شهری، بروز ناهنجاریهای اجتماعی، افزایش آمار جرم و جنایت و... شده است.
محققان معمولا علل تشکیل سکونتگاههای غیررسمی را در دو سطح بررسی میکنند؛ سطح کلان و سطح خرد. علل سطح کلان عمدتا درنتیجه ساختار اقتصادی-اجتماعی اتفاق میافتد که بخشی از آن بهواسطه فشار بر ساختارهای اشتغال و تولید اتفاق میافتد. درنتیجه این اتفاق، بخش قابلتوجهی از جمعیت از مناطق روستایی، روستاشهرها و شهرهای بزرگ به کلانشهرها مهاجرت کرده و درنتیجه نداشتن مهارت شغلی، تحصیلی و قدرت خرید کافی در ساختارهای رسمی اقتصاد شهری جذب نشده و مجبور میشوند در حاشیه شهرها و سکونتگاههای غیررسمی برای خود حداقل مسکن را دستوپا کنند.
اما بخش دوم از شکلگیری حاشیهنشینی، ماحصل سازوکار تبعیضآمیز و مولد فقری است که بهواسطه توزیع ناعادلانه منابع قدرت و ثروت و میزان بهرهمندی از آنها وجود دارد و نمود این تبعیضها را میتوان هم در سطح ملی و هم منطقهای و محلی مشاهده کرد که در سطح ملی بهصورت عدم تعادلهای منطقهای و در سطح منطقهای و محلی بهصورت برتری شهرهای بزرگ و محلات ثروتمندنشین دربرابر دیگر شهرها و محلات است که سبب مهاجرت بهسوی کانونهای سکونتگاهی برتر میشود.
اما در سطح خرد نیز علل گوناگونی وجود دارد که مهمترین آن عبارتند از: ۱- ضعف برنامههای بخشی مشخص و موثر برای پاسخگویی به نیاز سرپناه کمدرآمدها در توزیع جغرافیایی مناسب، ۲- عدم پیشبینی فضایی مسکونی کافی و مناسب اقشار کمدرآمد در طرحهای کالبدی شهری و اعمال استانداردهای خارج از استطاعت ایشان، ۳- دسترسی ناچیز به نظامهای رسمی اعتباری و وام مسکن برای کمدرآمدها، بهویژه شاغلان در بخش غیررسمی، ۴-وجود سوداگران زمینباز بهموازات اهمال و ناتوانی در نظارت و کنترل در ساختوسازها بهویژه در فضای بینابینی شهرها و ۵- فقدان نهادسازی برای تجهیز و تجمیع منابع اقشار کمدرآمد و عدمحمایت و هدایت دولت درمورد خانهسازی خودیار.