ایده‌هایی که جهان را تغییر دادند: موسیقی چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر جوامع بشری گذاشت؟

ایده‌هایی که جهان را تغییر دادند: موسیقی چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر جوامع بشری گذاشت؟

ترجمه علیرضا نجفی/ ایده‌های زیادی هستند که ما آن را بدیهی می‌دانیم، اما زندگی مان را دگرگون کرده‌اند. ایده‌هایی که قبل از آن‌ها زندگی جور دیگری بود؛ جوری که حالا نمی‌توانیم تصورش را کنیم. مجله بریتانیایی «ویک» مجموعه گزارش‌هایی با عنوان «ایده‌هایی که زندگی ما را تغییر دادند» منتشر کرده است. در این مطلب خواهیم گفت که موسیقی چگونه جهان را تغییر داد.

موسیقی مفهومی است که تن به تعریف نمی‌دهد و نمی‌توان معنای روشنی برای آن ارائه کرد؛ اما این مفهوم تعریف‌ناپذیر در عین حال به عنوان فرهنگی جهانی تلقی می‌شود. با کمی ساده‌سازی می‌توان این تعریف ابتدایی را از موسیقی ارائه کرد: یک فرم هنری است که از ترکیب اصوات_صدای آواز انسان یا صدای ساز_ تشکیل می‌شود و بیان‌گر احساسات بشری است.

اجماع مورخان این است که موسیقی قبل از تکامل انسان مدرن وجود داشته است، اما تعیین منشاء آن دشوار است و احتمالا دشوار باقی خواهد ماند. وب‌سایت باستان‌شناسی جهان کهن، پیشنهاد می‌کند که «موسیقی به احتمال زیاد با آواز خواندن و کف‌زدن یا ضرب‌گرفتن بر روی سطوح مختلف آغاز شده است. البته هیچ‌گونه سابقه باستان‌شناسی برای این ادعا وجود ندارد

تعاریف موسیقی بسیار متکثر است؛ اما حضور آن در تمام تمدن‌های بشری وجود واضح است. موسیقی نقشی کلیدی در تکامل ما داشته و به‌عنوان وسیله‌ای برای بیان حالات و احساسات افراد و برقراری ارتباط با دیگران، کاربرد داشته است. در واقع موسیقی برای هزاران سال پشتوانه جنبش‌های فرهنگی، سیاسی و حتی مذهبی بوده است.

یکی از چیز‌های جذاب در مورد موسیقی این است که موسیقی، از نظر فنی، وجود ندارد. نقاشی، مجسمه یا رمان، همه‌گی به صورت فیزیکی و ملموس وجود دارند، اما موسیقی چیزی جز هوا نیست؛ هوایی که با پرده‌گوش ما برخورد می‌کند و باعث ایجاد صوت می‌شود. اما همین هوای ظاهرا ساده وقتی به ارتعاش درآمده و به پرده گوش ما می‌رسد، قادر است که انسان را به رقص درآورد، به گریه کردن اندازد، تحریکش کند، به حرکت وادارد و او را به میدان جنگ بفرستد.

موسیقی چگونه به وجود آمد؟

کارشناسان معتقدند اشکال ابتدایی موسیقی_ مانند ضربه زدن به سنگ‌ها یا کف‌زدن_ به گونه‌های انسان ماقبل تاریخ کمک کرد تا زنده بمانند. این اعمال از طریق مخابره‌ی احساسات و پیام انسان‌ها، باعث ایجاد نوعی هویت گروهی می‌شدند. بسیاری از کارکرد‌های موسیقی، مانند رقص و سرگرمی، مربوط به آیین‌های دینی بودند. اما به احتمال زیاد دلیل اصلی به وجود آمدن آن تحکیم همبستگی اجتماعی بود.

جرمی مونتاگو، رئیس سابق گروه سازشناسی دانشگاه آکسفورد، درباره این مسئله می‌گوید: «موسیقی باعث ایجاد پیوند‌های انسانی می‌شود، پیوند‌هایی مانند پیوند بین مادر و فرزند یا پیوند بین گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه». حتی گفته شده است که موسیقی با ایجاد چنین پیوندی، نه تنها خانواده، بلکه خود جامعه را ایجاد کرد و افرادی را گرد هم آورد که ممکن بود در صورت فقدان موسیقی زیستی انفرادی داشته باشند.

به گزارش کلاسیک‌اف‌ام، قدیمی‌ترین ساز شناخته شده در جهان، فلوت نئاندرتال است که تصور می‌شود قدمت آن حداقل به ۵۰۰۰۰ سال پیش بازگردد. باستان شناسان این ساز ماقبل تاریخ را که از استخوان‌های خرس تراشیده شده بود، در غاری نزدیک رودخانه ایندریکا اسلوونی کشف کردند.

شواهد وجود فرهنگ موسیقی در تمام تمدن‌های باستانی‌ای که قادر به خواندن و نوشتن بودندوجود دارد: بین‌النهرین، خاورمیانه، چین، مصر، یونان، هند و ایران. ایجاد جاده تجاری راه ابریشم که آسیای شرقی و مرکزی را به آفریقای شرقی و اروپای جنوبی متصل می‌کرد، باعث شکوفایی تبادل فرهنگی ایده‌ها و آلات موسیقی در میان این تمدن‌ها شد و پس از گذشت سال‌های متمادی، هنر موسیقی به چیزی شبیه به یک زبان گسترده تبدیل شد.

نت‌نویسی غربی نیز در دوره قرون وسطی به کمال رسید و آهنگسازان شروع به ایجاد فرم‌های پیچیده‌تر موسیقایی کردند؛ فرم‌هایی که شامل عناصر مختلفی بود و طیف وسیعی از ساز‌های جدید، از جمله خانواده‌های ویولن و کیبورد، را شامل می‌شد. در طول دوران باروک، دوران کلاسیک، دوران رمانتیک و تا ابتدای قرن بیستم، موسیقی به فرم‌های دقیق و ظرافت‌های پیچیده‌ای مجهز شد که اغلب در ارکستر‌های بزرگ اجرا می‌شدند و برای خلق آثار حماسی به کار گرفته می‌شدند.

اما آهنگسازان آوانگارد قرن بیستم، دست به ساختارشکنی فرم موسیقی غربی زدند و مبانی بنیادین آن را که عبارت بود از ملودی، هارمونی، ریتم و تونالیته کنار گذاشتند. برخی از محققان از این رویکرد نوین حمایت کردند و دلیل این حمایت‌شان بدین قرار بود که موسیقی تجربی و آوانگارد مرز بین «نویز» و «موسیقی» را محو کرده و نوعی خلاقیت هنری به حساب می‌آید. اما از منظر محققان سنتی‌تر، چنین آثاری به دلیل فقدان تعریف و اعتباری مشترک، در زمره هنر موسیقی نبودند.

موسیقی چگونه جهان را تغییر داد؟

به تعبیر جی شولکین و گرتا راگلان، موسیقی «بخش اساسی تکامل ماست». موسیقی در شکل ماقبل تاریخی خود برای مقاصدی، چون مانند «خطاب کردن همنوعان، مفاهمه، بیان احساسات، افسون‌گری، ایجاد پیوند‌های انسانی، عشق و فراخواندن دیگران» به کار می‌رفت. مجله «تجدید آفریقا» سازمان‌ملل می‌نویسد: «ترکیب اشعار، ریتم و ساز‌های مناسب، می‌تواند باعث ایجاد هویتی جمعی شود و قوی‌ترین احساسات بشری را برانگیزد.» این امر موسیقی را بدل به ابزار بسیار مناسبی برای تغییرات اجتماعی می‌کند. جنبش‌های اجتماعی در طی قرن‌های ۱۹، ۲۰ و ۲۱، از موسیقی برای پیشبرد و افزایش آگاهی در مورد مسائل مختلفی مانند حقوق کارگران، برابری نژادی، آزادی جنسی و گرایشات مختلف استفاده کرده‌اند. موسیقی بیش از هر هنر دیگری جهان ما را تغییر داده است.