اینفوگرافیک | ناصر حجازی مردی که از هیچ همه چیز ساخت

ناصر حجازی از بهترین دروازه‌بانان تاریخ ایران و دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه ۱۳۵۰ بود ،ناصر حجازی در ۲۳ آذر سال ۱۳۲۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش متولد تبریز بود و آژانس املاک داشت و مادرش متولد ابهر بود، وی با چهار خواهر و یک برادر در خانواده‌ای هشت نفری زندگی می‌کرد

اینفوگرافیک | ناصر حجازی مردی که از هیچ همه چیز ساخت

آن قدر از ناصر حجازی گفته اند که هر چه بگوییم کلیشه ای به نظر خواهد آمد. اما واقعیت این است که ناصر انسان کلیشه ای نبود. او نمی خواست امروزِ فوتبال با فردایِ فوتبال یا حتی امروزِ ایران با فردایِ ایران مساوی، خشک و بدون تغییر باشد. حجازی متولد شده بود تا یکی از آن هایی باشد که تغییر را معنا می کردند.

«تا قبل از حجازی دروازه بانی امری فیزیکی محسوب می شد اما با ورود ناصر رنگی هنری به خود گرفت»، این جمله را اردشیر لارودی، روزنامه نگار کهنه کار ایران می گوید. آری، بیست و سوم آذرماه، بزرگمردی متولد شد که به دروازه بانی در ایران رنگ و لعاب هنری بخشید.

وقتی دستِ یک دروازه بان آماتور در دیداری دبیرستانی آسیب دید، «حسین دستگاه» حجازی را جایگزین او کرد. او آنگاه نمی دانست که دومین دروازه بان قرن آسیا را در درون دروازه امتحان می کند. جالب است که پایان کار نیز برای حجازی مانند آغازش بود. در آخرین دیدار دوران بازیگری اش، حجازی که سرمربی محمدان بنگلادش بود با مصدومیت از ناحیه دستِ دروازه بان تیم، خود لباس دروازه بانی پوشید و باعث پیروزی و قهرمانی محمدان شد. سرنوشت این طور خواسته بود که مصدومیت دروازه بانان دیگر راه را برای ورود به دوران بازیگری و خداحافظی با آن هموار سازد.

عجیب ترین حکم فوتبالی انتظارت را می کشد! قانون منع بازی بازیکنان بالای 27 سال! آن ها برای دومین بار به خیال خود ترمز انگیزه حجازی را کشیده اند. غافل از اینکه متوقف شدن در قاموس زندگی حجازی جایی ندارد. او با سرمربیگری خود تاجِ به استقلال تغییر یافته را دوباره احیا می کند. به بنگلادش می رود و این بار در کسوت مربیگری و با تمامی مشکلات و نان و موز خوردن ها، محمدان بنگلادش را تبدیل به یکی از قدرت های آسیا می کند و حتی پرسپولیس را در آسیا 2-1 شکست می دهد. او محبوب رئیس جمهور بنگلادش نیز شد. با همین عزت و احترام به ایران آمد و علی دایی را به سطح حرفه ای فوتبال ایران معرفی کرد.

اگرچه حجازی با سرمربیگری خود استقلال را در فصل 77-1376 قهرمان لیگ کرد اما نقطه اوج سرمربیگری او حضور با استقلال در فینال جام باشگاه های آسیا بود. قهرمانی در آسیا و کسب سومین ستاره می توانست پیراهن استقلال را رویایی تر کند اما چشم بادامی های ژاپنی جوبیلیو ایواتا و موقعیت خراب کردن های علی موسوی و دیگر بازیکنان، اردیبهشت 78 را برای حجازی تلخ تر از زهر می کند.

ناصر مانند پایان دوران بازیگری اش در ایران که با رهسپار شدن به سمت هندوستان و از آنجا به بنگلادش همراه بود، در پایان دوران مربیگری اش به اسلواکی می رود. به مسئولان ایران یاد می دهد مدیرفنی صرفاً یک پست فرمایشی نیست و دی استرادا با او به نیمه نهایی جام حذفی اسلواکی می رسد.

حجازی در صراحت کلام و عمل نیز مثال زدنی بود. با کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 می خواست بگوید همانگونه که سیاسیون در مسائل فوتبالی دخالت می کنند باید طعم دخالت یک ورزشکار در عرصه سیاست را هم بچشند. همواره از مردم می گفت و در پارک با پیرمرد و جوان صحبتش گل می انداخت و در دوران بیماری اش بارها اعلام کرد که کمک هیچ مسئولی را نمی خواهد و قهرمان او مردم ایران هستند.

فقط سرطان می توانست قامت گلبرگ مغرور فوتبال ایران را خم کند. جسم او رفت اما روح او تا همیشه در کنار فوتبالدوستان خواهد بود. تا همین امروز و سالگرد تولدش، تولدت مبارک اسطوره...