لزوم رعایت اخلاق حرفهای در ترجمه
گفتگوی "خبرجنوب" با دکتر محمد برفر مترجم کتاب« چرا اینقدر سیگار میکشی لی لی؟»
با فاصلهی دوازده سال از انتشار کتاب «آیینهی جادویی خیال: پژوهشی در قصههای پریان جهان» که سال 1389 توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید و توانست به مرحلهی دوم داوری جایزهی جلال آل احمد در حوزهی نقد ادبی راه یابد « چرا اینقدر سیگار میکشی لی لی؟»، جدیدترین کتاب دکتر محمد برفر پاییز امسال (1402) از سوی نشر شهید ثالث وارد بازار نشر شد. کتاب مجموعهی چهار نمایشنامهی کوتاه از تنسی ویلیامز است که جستار مفصلی از مترجم با عنوان « اورفئوس در دوزخ» آن را همراهی میکند. به مناسبت انتشار این کتاب "خبرجنوب"، گفتگوی کوتاهی با مترجم دارد که در ادامه میخوانید.
چه شد رفتی سراغ تنسی ویلیامز؟
∎ دلبستگی من به تنسی ویلیامز حکایت امروز و دیروز نیست. تقریباً چهارده یا پانزده ساله بودم که خیلی اتفاقی با نمایشنامهی «تابستان و دود» او آشنا شدم. خواندن این نمایشنامه به معنی واقعی کلمه ویرانم ساخت. بیش از همه هم تحت تأثیر شخصیت زن اصلی نمایش، آلما، قرار گرفتم که سرنوشت تلخ و فاجعهبارش تا مدتها از ذهنم بیرون نمیرفت. بعدتر که آثار دیگر او، تراموایی به نام هوس، باغ وحش شیشهای، پرندهی شیرین جوانی، گربه روی شیروانی داغ و بخصوص ناگهان تابستان گذشته را خواندم، پی بردم که سرنوشت تراژیک زنان در آثار ویلیامز، یکی از بُنمایههای همیشگی اوست، درونمایهای که بیش از هرچیز با موضوع تمایلات جنسی مرتبط است. خلاصه این که خواندن مجموعه آثار ویلیامز باعث شد تا او تدریجاً راه خود را در کنار درام نویسانی چون، ایبسن، بکت، استریندبرگ و شکسپیر، به پانتئون درام نویسان محبوب من بازکند. با این حال رفتن به سراغ نمایشنامههای تک پردهای ترجمه نشدهی او و ترجمهی آنها، کاملاً اتفاقی بود. من نخست «بُرج جادو» را که اولین نمایشنامهی کتاب است، برای چاپ در فصلنامهی «نمایششناخت» ترجمه کرده بودم، ولی بعد به این فکر افتادم که با ترجمهی چند نمایشنامهی دیگر او میتوانم آن را به شکل کتاب دربیاورم که طبعاً ماندگارتر است. این شد که سه نمایشنامهی دیگر ویلیامز یعنی «برتا سلام میرساند»، « چرا اینقدر سیگار میکشی لی لی؟» و « آدم و حوا در کشتی» را به تدریج ترجمه کردم و به نمایشنامهی اول افزودم و کتاب به صورت فعلیاش درآمد.
جستار پایانی کتاب، با نام «اورفنوس در دوزخ»، که تقریباً بیش از نیمی از کتاب را دربرمیگیرد و به نظر بسیاری از نقاط قوت آن است را کی نوشتید؟ آیا موضوعی بود که از همان ابتدا به آن اندیشیده بودی؟
∎من اصولاً ذهن تحلیلگر دارم و این شاید به دلیل ممارستی باشد که از زبانشناسی و یا کلاسهای تحلیل فیلم آموختهام. روش من در کلاسهای تحلیل فیلم آنالیز نما به نمای فیلمها است. باید دل و رودهی یک فیلم را بکشم بیرون و به دقت آنها را وارسی کنم. حالا این فیلم میتواند بین ستارهای نولان باشد و یا آینهی تارکوفسکی و رنگ انار پاراجانف و یا تحقیر گُدار و سرگیجهی هیچکاک. از آن گذشته برای تحلیلهای بینامتنی اهمیّت بسیار قائلم. با این شیوههای تحلیل هم خودم به کشف و شهود میرسم و هم برای مخاطب این امکان را فراهم میکنم.
در مورد «چرا اینقدر سیگار میکشی لی لی؟»، هم همین روش را دنبال کردم. پس از این که کتاب را تحویل ناشر دادم، حس کردم جای یک تحلیل جامع و عمیق در مورد کل آثار نمایشی ویلیامز نه تنها در کتاب که اصولاً در زبان فارسی خالی است. موضوع را با ناشر در میان گذاشتم و ایشان نیز با سعهی صدر استقبال کردند. بنابراین طی یک مدت چند ماهه کل آثار ویلیامز را که به زبان انگلیسی و فرانسه در اختیار داشتم، مجدداً با دقت تمام خواندم و یادداشت برداشتم و در این ضمن به روابط بینامتنیای رسیدم که بین این آثار و آثار دیگران اعم از نمایشنامهها، رُمانها و فیلمها وجود دارد؛ به عنوان مثال هنگام خوانش و تحلیل نمایشنامهی نبردفرشتگان که نسخهی اولیهی نزول اورفئوس است، به شباهت نزدیکی رسیدم که بین این نمایشنامه و فیلم شاهکار پییر پائولو پازولینی، تئورما وجود دارد و این کشف را در پانوشت کتاب شرح دادم، یا مثلاً شباهتی که میان برخی از آثار ویلیامز با درونمایه و یا آتمسفر داستانهای نویسندهی محبوبش، دی اچ لارنس، وجود داشت و یا ارجاعاتی که به اساطیر و یا متون توراتی در نمایشنامههایش شده بود. من برای نوشتن این تحلیل از منابعی به زبانهای مختلف اعم از فرانسه و انگلیسی و آلمانی و یونانی باستان سود بردم که مشخصات کتابشناسی آنها در فهرست منابع آمده است. خلاصه نوشتن این جستار کار طاقت فرسایی بود که خوشبختانه به نتیجه رسید.
معمولاً در حوزههای مختلفی مینویسی و یا ترجمه میکنی؛ مثلاً تحلیل و ترجمههای بسیاری در زمینهی موسیقی داری، در مورد فیلم و سینما هم که سالهاست مینویسی، به اینها باید اسطورهپژوهی و نوشتن و ترجمهی داستانهای کوتاه هم اضافه کرد. کدام یک از این حوزهها بیشتر برایت اهمیت دارد؟
∎راستش را بخواهی همه آنها. تحصیلات آکادمیک من در رشتهی زبانشناسی و ادبیّات است. دوران دکتریم را هم در رشتهی ادبیّات حماسی دانشگاه شیراز گذراندهام که بسیار آن را دوست میدارم. به واسطهی این رشته بود که توفیق اجباری نه تنها خواندن همهی شاهنامهی فردوسی که مطالعه و تدقیق در حماسههای مهم دیگر جهان از مهابهاراته و رامایانه هندوها گرفته تا ایلیاد و اودیسهی یونانی و اداهای منثور و شاعرانهی ایسلندی را فراهم آورد. همچنین فرصتی شد تا ضمن کاوش در اساطیر ایران و جهان با زبانهای کهنی چون اوستایی و فارسی باستان و فارسی میانه نیز آشنا شوم و بعد در مطالعات شخصیام آنها را ادامه بدهم.
اما ترجمه و تحلیلهای موسیقایی من عمدتاً در ماهنامهی هنر موسیقی متمرکز بود. طی چند سالی که در تحریریهی این نشریه مشغول به کار بودم، مقالات تفسیری زیادی نوشته و یا ترجمه نمودم که در اینجا صرفاً به چندتای آنها اشاره میکنم: «از موتیف آب تا آفرینش دریا: نگاهی به دریا اثر کلود دبوسی»، «غزلوارههایی برای چهار فصل: تفسیر کنسرتوی بهار، از چهار فصل ویوالدی» و «ترانهی شیرین قدیمی عشق: ساختار، موتیف و تکنیکهای موسیقایی در رُمان اولیس جویس» که طی چند شمارهی متوالی هنر موسیقی به چاپ رسید.
من بر خلاف آنچه که ظاهراً به نظر میآید در مورد سینما آثار قلمی چندانی ندارم. البته در میانهی دههی شصت یادداشتهای کوتاهی بر فیلمهای ایرانی آن زمان مینوشتم که عمدتاً در صفحهی هنرهای تصویری روزنامهی خبر جنوب منتشر میگشت. طی سالهای اخیر اما فقط چند مقالهی سینمایی نوشته و یا ترجمه کردهام که پیشنهادش هم با آقای بیاتی بود و به باور خودم بهترین مقالاتی است که تاکنون در زمینهی سینما منتشر کردهام؛ یکی، ترجمهی مقالهای بود از مری آلمنی گالوی با عنوان «پسامدرنیسم و رمان نو فرانسه: تأثیر سال گذشته در مارین باد آلن رنه، بر قرارداد طراح پیتر گرین اوی» و دیگری، پروندهی کوچک کوبریک که بیشتر تحلیلی است بر فیلم تلألو. مقالات این پرونده به قلم خودم است و ترجمه نیستند. مثلاً مقالهی «هزارتوی جنون»، که به بررسی تطبیقی فیلم کوبریک با رمان استیفن کینگ اختصاص دارد و مقالهی « از آواز کلیسایی تا موسیقی الکترونیک» که در تفسیر موسیقی متن تلألو است. نوشتن مقالهی اخیر برای من بسیار دشوار و وقت گیر بود. حتماً میدانی که کوبریک در این فیلم از موسیقی اوریژینال استفاده نکرده و حس و حال فیلم خود را بر اساس قطعاتی از آثار پیشتر ساخته شده- عمدتاً مُدرن و متکی به فواصل دیسونانت- بنا نهاده است. من برای یافتن این قطعات به صورت اوریژینال و جدا از نوار صوتی فیلم، زحمت بسیاری متحمل شدم. به عنوان مثال آرشیوهای موسیقی زیادی را برای پیداکردن «لونتانو»ی لیگتی و یا «پُلی مورفیا»ی پندرسکی زیر و رو کردم. همچنین در فیلم از تعدادی ترانه استفاده شده که عمدتاً مربوط به دهههای بیست و سی میلادی هستند و من برای تحلیل خود باید آنها را پیدا میکردم و میشنیدم.
در مورد داستانهای کوتاهت بگو.
∎ داستانهای خودم که نکتهی قابل عرضی ندارند. تعدادی داستان کوتاه نوشتهام که در نشریات ادبی به چاپ رسیدهاند. تازه ترین آنها «آل» و «شیخ شنگر» است که هردو در فصلنامهی برگ هنر چاپ شدهاند، هردو هم به باورهای خرافی در بین مردم میپردازند. مثلاً «شیخشنگر» که وقایع آن در یکی از بنادر جنوبی ایران میگذرد، موضوع آیین زار را محور قرار داده است. من بالشخصه فضاسازی و تکنیک روایی آن را میپسندم. داستان آل نیز که از روایت کلاسیکتری برخوردار است، مربوط به باور خرافی آل است و وقایع آن در تهران قدیم روی میدهد. هردو داستان در ژانر وحشت قرار میگیرند. اما از داستانهای کوتاهی که ترجمه کردهام و منتشر شدهاند، میتوانم به اینها اشاره کنم: «باران عید پاک»، نوشتهی ولادیمیر ناباکف، «آلوهای وحشی» نوشتهی گریس استون کوتز و «کنگر فرنگی» نوشتهی هیالمار سودربرگ،
کار جدیدی در دست چاپ نداری؟
∎در زمینهی ادبیات نمایشی و فیلمنامه دو کار به ناشر پیشنهاد دادم که به دلیل ممیزیهایی که ممکن بود دچار آن شوند، از خیرش گذشتیم. اولی کتابی بود مشتمل بر دو نمایشنامه و یک فیلمنامهی تلویزیونی از هارولد پینتر و دومی، فیلمنامهی یکی از آثار مهم لوئیس بونوئل که تاکنون به فارسی ترجمه نشده و مطمئن بودیم چاپ آن بدون جرح و تعدیل امکان پذیر نیست. من حاضر نیستم هر اثری را به هر قیمتی به فارسی برگردانم. اخلاق حرفهای مترجم در اینجا باید حرف اول را بزند. اما در هر صورت فعلاً یک کتاب در حوزهی موسیقی کلاسیک غرب آمادهی چاپ دارم و با توجه به شناختی که نسبت به زبان یونانی دارم، در این فکرم که اثری از یکی از درام نویسان یونان باستان را به فارسی برگردانم. یونان مهد تئاتر و ادبیات نمایشی است ولی متأسفانه تاکنون اثری از زبان یونانی به طور مستقیم به فارسی برگردانده نشده و یا لااقل من اطلاع ندارم. بیشتر ترجمههای متون یونانی در حوزهی ادبیات نمایشی با واسطهی زبان انگلیسی و یا فرانسه بوده و بدیهی است که این ترجمهها نمیتوانند خالی از ایراد باشند. من، شخصاً، شیفتگی بسیاری نسبت به درام نویسان یونانی و به ویژه تراژدینویسانی چون سوفوکلس، اوریپید و آیسخولوس دارم. یک دلیلش هم بهره وری غنی آنان از اساطیر یونانی است که به آن عشق میورزم. اساطیر یونانی در کنار اساطیر ودایی و اوستایی و اساطیر شمال اروپا که در آثاری چون ادای منثور( Prose Edda)، ادای شاعرانه(Poetic Edda) و هایمسکرینگلا(Heimskringla) مضبوط است، از اهمیت بسیاری برخوردارند و یکی از راههای شناخت دقیق آیینها و باورهای مردمان اولیه هند و اروپایی نیز از طریق بررسی این اساطیر امکان پذیر است.
استقبال از «چرا اینقدر سیگار میکشی لی لی؟»چگونه بوده؟
∎ طبق اطلاعاتی که از ناشر به دست آوردهام، خوشبختانه چاپ اول کتاب رو به اتمام است و قراراست که اوایل سال آتی، چاپ دوم آن نیز به بازار بیاید.