گزارش خبر جنوب به مناسبت روز پزشک -  ضربان هایی که برای بیمار زده می شود

هنوز هم وقتی با پزشکان هم کلام می شوی بیش از همه چیز خوشحالی ورضایت بیماران برایشان اهمیت دارد. وقتی  پای خاطرات آنها می نشینی بیشتر ازهمه تپیدن قلب فردی که به عنوان مراجع روی تخت خوابیده است ،آنها را راضی نگه می دارد و لبخندی که با رضایت همراه باشد. آنها نه تنها طبابت می کنند، بلکه روزها وشب ها قلب شان برای بیمار می تپد... چه روزها وشب هایی که به پای مردم نشستند تا دوباره جان بگیرند!

گزارش خبر جنوب به مناسبت روز پزشک -  ضربان هایی که برای بیمار زده می شود

گزارش «خبرجنوب» به بهانه بزرگداشت روز پزشک  

 دست در دستان خدا !

سهیلا رفیعی نژاد-«خبرجنوب»/ 

پزشکان در هر تخصص و رشته ای بیشتر از هر چیز وقتی احساس رضایت

می کنند که روشهای تشخیصی و درمانی شان بیمار را به سلامتی سوق دهد ،

اما با وجود پیشرفت ها و نقش علم پزشکی در بهبودی بیماران ، همچنان در نگاه و کلام آنها دستی بالاتر از همه دست ها وجود دارد که هر غیر ممکنی را ممکن می کند! امروز روز بزرگداشت ابوعلی سینا حکیم، فیلسوف، طبیب  ودانشمند بزرگ ایرانی و روز پزشک است . «خبرجنوب»  به همین بهانه

 با تعدادی از پزشکان فعال در فارس گفت و گو کرده و این اساتید خاطراتی از دوران حرفه ای خود را بیان کرده اند که به ترتیب حروف الفبا از نظر می گذرانیم.

دکتر محمد هادی ایمانیه فوق تخصص بیماریهای گوارش و کبد کودکان، و استاندار فارس :

یکی از بیماریهایی که کودکان را درگیر می کند و قبلا ناشناخته بوده و به تازگی دارد تشخیص داده می شود، بیمارهای متابولیک است که البته امکانات تشخیص ودرمان آن در شیراز از بسیاری  شهرهای کشور فراهم تر است. به همین دلیل

ماهانه مراجعانی از مناطق مختلف کشور به شیراز در خصوص بیماریهای متابولیک داریم. چند ماه پیش شیرخواری  با تشخیص عفونت ریه از استان سیستان و بلوچستان  به شیراز ارجاع شده بود. او به درمان آنتی بیوتیک پاسخ مناسبی نداده بود. پس از بررسی وضعیت ، معاینات وانجام آزمایشها تشخیص یک نوع بیماری متابولیکی را برای او دادیم. درمان بموقع با یک قرص برای بچه شروع شد... چند ماه بعد که اب والدین مراجعه کرد دیدیم همه مشکلات  اوحل شده بود و خانواده اش باروشان نمی شد که با یک قرص خوب شده است.

  در واقع عدم تشخیص بموقع ودرمان، می تواند باعث مشکلات کبدی و کلیوی و ... حتی مرگ  کودک شود. حرفم این است که در شرایط موجود کشور غربالگری بیماریهای متابولیک اهمیت بسزایی دارد وفارس جزو معدود استانهایی می باشد که این امکان تشخیص ودرمان در آن فراهم شده

و سرمایه گذاری به منظور تشخیص ودرمان به موقع بیماریهای متابولیک در مناطق مختلف کشور اهمیت بسزایی دارد.

دکتر احمد ایزدپناه متخصص گوارش و فوق تخصص کولورکتال :

مدتی قبل یک آقایی روی ویلچر وارد مطب من شد، با نامه ای که از پزشکی قانونی در دست او بود. پزشکی قانونی از من خواسته بود که او را بررسی کنم و نظر کارشناسی بدهم که  یک بیماری در او وجود دارد ویا نه ... خلاصه آن مرد رو به من کرد و گفت مدتی پیش تصادف کردم و مشکل نخاعی پیدا کرده ام و از کمر به پایین فلج هستم. او می گفت من راننده ام  و بر اثر تصادف دچار مشکلاتی شده ام از جمله بی اختیاری مدفوعی و ادراری. همانطور که صحبت می کرد من را یاد اتفاقی انداخت. گفت دکتر سال قبل خانم من تحت عمل توسط یکی از جراحان قرار گرفت و ما شکایت کردیم به مراجع مختلف ودر نظام پزشکی  شما جلسه کارشناسی را داشتید و من وهمسرم حضور داشتیم و بحث عمل را مطرح کردید که مشکلی که برای خانم پیدا شده است جزو عارضه است و شما گفتید کار جراح صحیح بوده اما عارضه ای که بوجود آمده مربوط به سلول های بدن انسان است و توسط جراح قابل پیشگیری نبوده است و قصوری برای پزشک نیست.

آن مرد گفت من به شدت به شما اعتراض کردم و شما در جواب من گفتید شغلت چیست و گفتم راننده ام و شما تاکید کردید که شاید برای شما پیش بیاید که همه موارد احتیاط را  رعایت کنید و در عین حال عوامل دیگر باعث تصادف شود و خود و مسافران دچار مشکل شوند. و برخی شاید بگویند راننده اینکار وآنکار کرد و اما شما همه موارد را رعایت کرده اید و حادثه رخ داده و این را قصور نمی دانیم...  آن مرد گفت ، بعد از کارشناسی که باری همسرم انجام  دادید باز هم ما اعتراض کردیم و  در عین حال شما به آرامی گفتیید این عارضه ای بوده که قصور پزشک نیست. در هر حال ما شکایت ها را ادامه دادیم و  در همان رفت و آمدها برای من تصادفی پیش آمد و این در حالی بود که اصول ایمنی را بسیار بسیار رعایت کرده بودم و حالا نه تنها دو نفر فوت و خودم هم از کمر به پایین فلج شده ام ، در عین حال باید دایم به دادگاه بروم و جواب بدهم .

 در نهایت آن مرد حادثه دیده می گفت ای کاش کارشناسی مانند شما سر راهم قرار بگیرند  و من را از این  مخمصه ای که دچارش شدم نجات دهند!  در هر حال به عنوان یک پزشک  در حین مرور خاطره بالا با خودم می گفتم ، ای کاش روزی برسد که همه مردم ما منصفانه به قضایا نگاه کنند و بی دلیل دنبال مقصر نگردند . معتقدم وقتی کسی همه تلاشش را کرده،  دلیلی ندارد به دنبال شکایت و شکایت کشی باشیم. 

دکتر نسرین اسدی فلوشیپ طب مادر و جنین:

در یکی از بیمارستا ن های دولتی شیراز خانمی که چندین بار زایمان زودرس داشت با نگرانی تمام  به ما مراجعه کرد.  او هنوز فرزندی نداشت  و هر بار به دلیلی بچه سقط شده بود. در عین حال  در هفته 24 بارداری با وجود اینکه دهانه رحم او دوخته شده بود

 ( سرکلاژ)؛ به دلیل پارگی کیسه آب مراجعه داشت. به هر حال سن بارداری به حدی بود که  شانس بقای نوزاد خیلی کم بود . از یک سو به دلیل عفونت شدید رحمی نگران مادر هم بودیم. اما او که برای بار پنجم باردار شده بود و تا حالا هم فرزندی نداشت می گفت مطمینم که بچه مشکلی ندارد. ما حرفهای او را گوش می دادیم اما می دانستیم که در این سن حاملگی و با توجه به شرایط ،نوزاد زنده نمی ماند و حداقل دچار عوارض شدید مغزی می شود.  نوزاد به دنیا آمد  واگر چه مدتها در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بستری بود اما  به طرز معجزه آسایی بدون هیچ عارضه ای زنده ماند. در این حالت حتی در کشورهای پیشرفته هم نوزاد نمی ماند ، اما آن بچه که حالا گمان می کنم 5 تا 6 ساله باشد برای مادر و پدرش ماند و دراین قبیل موارد در علم پزشکی به این نتیجه می رسیم که اگر خدا بخواهد ناممکن ها هم ممکن می شود!

دکتر محمد علی  بابایی فوق تخصص قلب و عروق ، رئیس بخش قلب و عروق بیمارستان نمازی واستاد گروه قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شیراز:

عنصری سازنده و ارزشمند که به حرفه مقدس «پزشکی و طبابت» اعتبار بخشیده است پزشک را در هر شکل و شمایلی و حتی در سخت ترین بستر

 حرفه ای قادر به انجام وظیفه ذاتی اش مي نماید. «حضور آرامش روحی» است که سبب تشدید خلاقیت ذهنی و مهارتي ایشان می گردد. مگر می شود از طبابت «استقلال حرفه ای» آن را سلب نمود. چگونه می توان از حق طبیعی بیمار دفاع کرد وقتي به مقوله استقلال حرفه ای پزشک تعهدی نداشته باشیم.

بی شک رواست به منظور گرفتن تصمیمی معقولانه به هر نحوی از جانب هر مسندی با هر نيت و هدفی، با لحاظ کردن استقلال حرفه ای اطبا، حريم این شغل مقدس را پاس بداریم زیرا پزشکان این مرز و بوم با تلاش زایدالوصف و گذشت بی شمار از حقوق حقه خویش برای این کشور افتخار آفریده‌اند و اکنون برای هیچ بیماری، نیازی به خروج از کشور نیست بلکه سالانه هزاران بیمار از دیگر کشورهای همجوار و یا حتی كشورهاي اروپایی جهت درمان به ایران می آیند.

خاطره ای از دوران پزشکی //

ساعات اولیه شب است و از طریق سامانه انتقال بیمار، برای بیماری که در یکی از بیمارستان های استان مجاور دچار ایست قلبي- تنفسی شده بود پذیرش خواستند. یکی از پزشکان حاضر در مراحل احیای قلب و ريه می گوید که بيمار، خانمی 37 ساله است و در هفته 20 حاملگي قرار دارد که به ناگهان دچار تنگی نفس شده و بلافاصله توسط 115 به بخش اورژانس های پزشکی انتقال یافته است.

 در بدو ورود ديسترس تنفسی شدید و نبض تند و فشارخون پایین داشته است که متعاقب آن ایست قلبی می دهد. با تشخیص آمبولی ریه اقدامات درمانی لازم انجام شد و خوشبختانه ریتم قلب برگشت و با کمک دستگاه تنفسی بیمار به یکی از ICUهاي بیمارستان نمازی انتقال یافت. 

با درمان های تکمیلی که توسط همکاران حاذق ارائه گردید حال بیمار به تدریج بهتر شد و هوشیاری کامل را به دست آورد. احسنت به تیم پرستاری که با تسلط کامل به وظایف خودشان، بالاترین سطح مراقبت را برقرار نمودند و تیم قلب هم پس از معاینه، نوار قلب و انجام اکو با تشخیص آمبولی ریه با توجه به اینکه سمت راست قلب (بطن راست و دهلیز راست) لخته های بزرگ و متعدد داشت با مشاوره جراحی قلب، اصرار به انجام جراحی قلب باز نمودند.

 بیمار ساعت 3 بعدازظهر جهت جراحی به اتاق عمل برده شد. گزارش مراحل جراحی را ساعت به ساعت داشتم اما ساعت 9 شب شد، 6 ساعت گذشته و جراحی به اتمام نرسیده بود. با جراح صحبت می کنم كه می گوید متاسفانه قلب بیمار از پمپ مصنوعی خارج نمی شود. راهنمایی

 می کنم که جهت برداشتن بار اضافه روی قلب، تکنیکی را اجرا نماید و خوشبختانه به لطف خدا و تلاش تیم جراحی قلب باز، بیمار به ICU جراحی قلب برمی گردد و چند ساعت بعد هوشیار می شود. همکاران جراح زنان نیز فعالیت مضاعفی روی بیمار داشتند و در حالی که تمام ساعات شب یلدای آن سال متجاوز از 20 پزشک، پرستار، تکنيسین و تیم بیهوشی همراه بیمار ماندند، اما شیرینی تلاش آنان اين بود که بیمار با حال خوب از بیمارستان مرخص گردید و از آن زمان تاکنون که پنج سال گذشته است در نوبت های سرپایی دیده می شود و حالش خوب است.

 چهره خندان و پرنشاط همکاران گرامی ام را صبح شب یلدا می دیدم كه از نتیجه تلاش‌شان لذت می بردند و اینکه عاشقانه در كسوت پزشک برای نجات انسان‌ها ایثار و گذشت می کنند و سرافراز و پیروز هستند.

چشم ها فقط برای دیدن نیستند، چشم ها بیانگر احساسند، حس عشق، دوست داشتن، صداقت و اعتماد را در نگاه مهربان پزشکان می شود نظاره کرد. دو چیز اصالت پزشکان را تعریف می کند؛ صبرشان وقتی که دچار بحران شده اند و رفتارشان زمانی که از بحران عبور کرده اند و این بالاترین مدرک انسانيت و وجه تمایز سپیدپوشان حاضر در صحنه است. بی تردید وجود اطباي حاذق و توانمند، چهره یک جامعه را پرافتخار جلوه می دهد. این قشر پرافتخار جامعه، چیزی که به آن عشق می ورزند شده‌اند.

به خواسته این و آن و اراده بستگان نبوده است. اکثریت ایشان را اگر ده ها بار به نقطه آغاز برگردانیم دوباره با تلاش، عشق و ايثار به جایگاه و حریم مقدس پزشکی باز خواهند گشت.

راز موفقیت در زندگی پزشکان، همین نکته های ظریف است. ذهن، جسم و روح باید یکی شود و درمان حاصل وحدت وجود است. به زعم ما در دنیا هیچ لذتی فراتر از لذت درمان یک بیمار درمانده نیست. یک جامعه بیدار و باسواد و با فرهنگ برتر، قدر و منزلت این عزیزان را می داند. هیچ تردیدی نیست که پزشکی ایران یکی از سکوهای افتخار ایران زمین است و جالب تر آنکه در هر کشوری باز هم ایرانیان مهاجر سراغ پزشکان هموطن می روند و این حس بسیار ستودنی و شگرف است.

«طبابت یک نیایش است» و این اوج غرور است که هیچ پزشکی از حرفه خویش پشیمان نشده است...

هر روز، روز پزشک است و اول شهریور به نام بوعلی سینا، مهد آغاز بی پایان آن است.

دکتر فاطمه حقیقی فلوشیپ فوق تخصصی درمان ناباروری :

به عنوان یک فوق تخصص نازایی، هر روز با داستان‌های مختلفی از زوج‌ها روبرو می‌شوم که به دنبال راهی برای تشکیل خانواده هستند. یکی از خاطراتی که همیشه در ذهنم باقی مانده، مربوط به یک زوج جوان بود که چند ماه تلاش کرده بودند تا بچه‌دار شوند. آنها با ناامیدی و نگرانی به مطب من آمدند. زن به شدت تحت فشار روحی بود و گریه میکرد .

 به علت ذخیره تخمدان پایین چندین پزشک به او پیشنهاد ای وی اف داده بودند در اولین  ملاقات، به آنها اطمینان دادم که ما می‌توانیم با هم این مسیر را طی کنیم و راه‌حل‌هایی برای مشکلاتشان پیدا کنیم. پس از انجام آزمایش‌ها و بررسی‌های لازم، و  برنامه‌ریزی دقیق درمانی و مشاوره‌های روانشناسی، آنها توانستند به تدریج بر استرس خود غلبه کنند و به روند درمان امیدوار شوند.به علت جوان بودن بیمار و مدت کوتاه نازایی درمان های ساده تر جهت بیمار شروع شد.

ماه بعد، زن با چشمانی پر از اشک خوشحالی به مطب برگشت و خبر داد که باردار است. لحظه‌ای که او این خبر را اعلام کرد، برای من یکی از لحظات شگفت‌انگیز و دلگرم‌کننده بود. بیمار به من گفت من به خاطر انرژی مثبت کلامی و دلگرمی که به من دادید باردار شدم. در واقع  این تجربه به من یادآوری کرد که نازایی نه تنها یک چالش پزشکی، بلکه یک چالش عاطفی است. من همیشه سعی می‌کنم به بیمارانم نه تنها از نظر پزشکی، بلکه از نظر روحی نیز کمک کنم. هر بار که موفق به کمک به زوجی می‌شوم، احساس می‌کنم که کارم را با عشق و تعهد انجام می‌دهم.

دکتر علیرضا شکیبافرد متخصص رادیولوژی و رییس انجمن رادیولوژی استان فارس :

می گویند آدمی با خاطراتش زنده است که اگر تا این حد نباشد نقش پر رنگش در زندگی قابل انکار نیست.

- یک جمله خاطره انگیز از یک بیمار ؛ آقای دکتر ایشالا لیسانست رو بگیری بیای تو ده ما مطب بزنی .

- یک هدیه زیبا؛  در دوران پزشک عمومی در جایی که بیمارستان نبود طرح می کذارندم. کودکی آمد با تشنج، در معاینه به نظرم مشکل جدی داشت. با همکاران و اساتید هماهنگ کردم که به شیراز بیاید برای درمان. کارش به خوبی انجام شد و درمان خوبی گرفت. یک روز مادرش به اتاق درمانگاه وارد شد و گفت ؛ « دکتر فاطمه بیرون ایستاده کارتان دارد» . بیرون که رفتم ایستاده بود. کادوی بزرگی در دستان کوچکش داشت. خم شدم که تشکر کنم و از دستش بگیرم، بوسه ای بر گونه ام زد و دوید به سمت بیرون.

- و یک خاطره ؛ تعطیلات نوروز، کودکی بی تاب آوردند از مسافرین نوروزی، تشخیص گذاشتم پیچ خوردگی روده، با پزشک بیمار تماس گرفتم که اقدام به درمان کنم که گفت، خدا عمرت بدهد که این بچه جراحی نشود. اقدام به درمان با فشار هوا کردم. روده که باز شد، کودک بی قرار روی همان تخت به خواب رفت. پدر و مادرش خوشحال شدند و گفتند بچه مان سه روز به دلیل درد شکم نخوابیده بود. هر چه هم که خرید کرده بودند گذاشتند و رفتند. گفتند این کمترین هدیه ما به شما است که بچه مان را نجات دادید.

دکتر زهرا شمالی فلوشیپ فوق تخصصی نازایی :

تمام خاطرات شیرین من از مادر شدن بیمارانم پس از سالها انتظار  و دیدن

گریه های از سر شوق آنهاست، در آن لحظه که مرا از خوشحالی در آغوش

می کشند از شادی وصف ناپذیری سیراب می شوم. در این بین برخی خسته راه هستند و سالها برای رسیدن به آرزوی بچه دار شدن تلاش کرده اند  و وقتی ضربان قلب جنین شان را می شنوم، همه وجودم را شادی فرامی گیرد.

شاید باورتان نشود، اما من و دیگر پرسنل با شنیدن نتیجه منفی ویا مثبت تست بارداری بیماران ناراحت و خوشحال می شویم هر بار که به یکی از مراجعانم پس از تشکیل قلب جنین جمله «مبارک است » را می گویم همان لبخندی که بر لب آنها می بینم خستگی ساعتها کار وتلاش را از روی دوشم بر می دارد.

دکتر سید منصور کشفی عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز : 

برخی دخالتها در امور پزشکی بسیار خطرناک است ،در پزشکی باید برخی علایم را جدی گرفت ،یکی از این علایم فشار خون بالا است ،خانم میانسالی با خونریزی بینی مراجعه کرد ،وقتی فشار خونش گرفتم ،فشار سیستولیک روی ۲۲ و دیاستولیک روی ۱۰ بود ،فشار خونش را پایین آوردم و بهش دارو دادم و تاکید کردم حتما داروها را بر اساس دستور العمل مصرف کند چون ممکن است دفعه دیگر فشار خون بالا به جای خونریزی از بینی باعث خونریزی مغزی شود ،متاسفانه بعد از مدتی به علت عدم مصرف دارو ،با خونریزی مغزی مراجعه کرد علتش این بود که عده ای گفته بودند این داروها را نخور که عادت میکنی! باید توجه کنیم که هرگز در اموری که تخصصی نداریم دخالت نکنیم ،خصوصا در امر پزشکی که با جان آدمها سروکار دارد.

دکتر محمد رضا کریمی پزشک عمومی (پزشک مراکز بهداشتی و درمانی روستایی طی سالهای 1379 لغایت 1385):

شهریور1379 بود که به عنوان پزشک پیام آور بهداشت در 26 سالگی به یکی از دورافتاده ترین روستاهای استان فارس به نام روستای خسروشیرین اعزام شدم. خسروشیرین روستایی زیبا و سرسبز با چشمه سارهای فراوان و مردمی مهربان و مهمان نواز بود که در فاصله ی 90 کیلومتری از نزدیکترین شهر به آن روستا در رشته کوه زاگرس قرار داشت و قسمت بزرگی از تنها جاده‌ی آن نیز خاکی بود. مرکز بهداشتی درمانی منطقه مدتها بود که پزشک نداشت لذا حضور پزشک برای چنین روستای دورافتاده ای که امکان تردد به شهر برای مردم آن سخت بود می توانست موجب آسایش خاطر اهالی شود.

مرکز بهداشتی درمانی خسروشیرین با جمعیتی بیش از 3200 نفر در سه پارچه روستا فاقد آزمایشگاه تشخیص طبی بود لذا تشخیص و درمان تقریبا تمام بیماران باید از طریق گرفتن شرح حال دقیق و معاینه بیمار انجام می گرفت و درصورتی که پزشک درخواست آزمایش می نمود نیز بجز موارد خیلی حیاتی، بیمار امکان مراجعه به شهر و انجام آزمایش را نداشت.

یکی از روزهای پاییز 1379 در مرکز بهداشتی درمانی روستایی خسرو شیرین پیرزنی حدودا 70 ساله به تنهایی مراجعه نمود و از مشکلات ادراری شکایت داشت. پس از گرفتن شرح حال و معاینه فیزیکی با تشخیص احتمالی عفونت ادراری برای ایشان درخواست آزمایش نمودم ولی بیمار علی رغم اینکه بسیار مبادی آداب و سالمندی آگاه می نمود، به دلیل تنهایی و بعد مسافت و هزینه های رفت و آمد حاضر به انجام آزمایش نشد لذا برای وی آنتی بیوتیک در اختیار که می تواند در عفونت ادراری موثر باشد (کوترموکسازول) تجویز نمودم و برای اطمینان از بهبود فرد، پیگیری و مراجعه مجدد را به ایشان یادآور شدم.

پس از دوبار مراجعه علایم ادراری کاهش پیدا کرده بود ولی به مرور زمان تغییرات دیگری نیز در بیمار به وجود آمد. بیماری که کمی خلق افسرده داشت به تدریج شاداب شد و ارتباط کلامی و چشمی بهتری برقرار می کرد. این تغییرات احتمال وجود بیماری دیگری به صورت همزمان را به ذهنم آورد. برای اطمینان از آشنایان بیمار پرس وجو کردم.

همگی آنها بیان می داشتند که ایشان در گذشته بسیار خوش خلق و اهل سرکشی به آشنایان و احوال پرسی همسایگان و دوستان بوده است و در هر محفلی که حاضر می شده است به دلیل خوش تعریف و خوش اخلاقی نقل محفل بوده و همگی از حضور ایشان خوشحال بوده اند ولی به تدریج در دو سه سال گذشته این پیرزن سرحال و اهل رفت و آمد ، خلقی پایین پیدا کرده و کمتر به دوستان و آشنایان سرکشی می کرده است. اهالی این تغییرات را به دلیل تنهایی وی و روند طبیعی افزایش سن ایشان قلمداد می کردند. 

با این اوصاف مجددا بیمار را ویزیت کرده و شرح حال کاملتری از ایشان گرفتم و علایم بیماری دیگری به نام تب مالت یا بروسلوز را در ایشان جستجو کردم. بجز کمی دردهای عضلانی اسکلتی خفیف که در سالمندان امری شایع است علامت دیگری تشخیص ندادم. با توجه به اینکه گه گاه پنیر محلی را ( البته به گفته ایشان پس از قرار دادن در آب و نمک) مصرف می کرده است با شک به تب مالت با تنها یک علامت عمده در فرد یعنی خلق افسرده بیمار را تحت آزمایش و درمان صحیح قرار دادم و بیمار به خوبی به درمان پاسخ داد و به یک فرد فعال و شاداب مانند گذشته تبدیل شد. جالب است بدانید در آن سالها داروی کوترموکسازول که برای عفونت های ادراری و گوارشی مصرف می شد بخشی از درمان تب مالت نیز بود که تجویز این دارو برای این بیمار بصورت اتفاقی بر تب مالت بیمار با علامت خلق افسرده وی نیز تاثیرگذاشته بود و کلیدی شد برای شک به این بیماری و تشخیص و درمان صحیح و کامل ایشان.

این پیرزن شاداب به نشان تشکر در عید سال 1380 برایم یک جفت جوراب به عنوان هدیه آورد که به گفته اهالی هر هدیه ای از ایشان برکت زیادی به همراه دارد و بعد از گذشت سالیان زیاد این هدیه هنوز استفاده نشده است و به عنوان یادگاری از اولین روزهای طبابت پس از فراغت از تحصیل حفظ شده است.

دکتر رخساره کریمی متخصص جراحی کلیه :

یکی از تاثیر گذارترین خاطرات برای من مربوط به سال اخر دوره دانشجویی است که در شیراز سیل آمد وبیمارستان تامین اجتماعی شبیه کشتی تایتانیک غرق شد. ابتدا تاسیسات بیمارستان که در زیر زمین واقع بودمثل موتور خانه کشتی به زیر آب فرو رفت وبرق وتلفن وسیستم گرمایشی بیمارستان کاملا از کار افتاد و مجبور به تخلیه کامل بیمارستان شدیم صحنه ها عجیب وجالب ودر عین حال ترسناک بودند؛ درست شبیه یک فیلم آخرالزمانی.

 بیماران صد کیلویی آی سی یو قلب بر دوش چند‌پرسنل خدمات از پله های تاریک پایین می رفتند . یک زائو که کیسه آبش پاره شده بود و به سختی راه می رفت میرفت واز ترس ودرد جیغ میزد و تا پایش به آمبولانس رسید قبل از حرکت وضع حمل کرد.. بیمار دیگری را بیهوش روی برانکارد می بردند چون وسط عمل برق اضطراری قطع شده بود وجراح مجبور شده بود در نور چراغ موبایل شکم بیمار را موقتا ببندد تا بقیه عمل را در بیمارستان دیگری انجام دهند.

بالاخره تمام بیمارستان تخلیه شد و آمبولانسها رفتند. آب انقدر بالا آمده بود که ماشینهای سواری نمی توانستند به بیمارستان نزدیک شوند خوشبختانه پدر دوستم مریم پاترول داشت وقرار بود که او به دنبالمان بیاید که ناگهان یک سوال در مغزم جرقه زد که آیا نوزادان بخش آی سی یو نوزادان تخلیه شده اند ؟

متاسفانه آنها چون ایزوله مانده بودند در این وضعیت آشفته فراموش شده بودند؛

تنها کاری که می شد کرد، این بود که آن هشت نوزاد را کنار هم پشت ماشین پدر مریم بخوابانیم وبا سلام وصلوات به بیمارستان نمازی منتقل کنیم.احتمالا حالا آن نوزادان بیست ساله شده اند وچیزی از آن شب در خاطر ندارند در همان شبی که من آموختم پزشکی چیزی بسیار فراتر از فرا گرفتن کتب ومقالات است ونیاز به فکر وقلبی بسیار وسیع تر وعمیق‌ تر دارد.

دکتر سید علیرضا مصباحی :

برای خانمی عمل بینی انجام دادم و چند سال پس از جراحی به همراه آقای جوانی به من مراجعه کردند به آنها گفتم مشکل تان چیست ؛ گفتند برای مشاوره ازدواج آمده ایم .متعجب شدم و تاکید کردم که  مطمین هستید درست مراجعه کرده اید خانم  رو به من کرد و گفت بله

می خواستیم ببینیم، ما اگر بعدها بچه دار شویم بینی فرزندمان شبیه قبل از عمل من که بدفرم بود می شود و یا شبیه الان که خیلی قشنگ شده ... من اول کمی تعجب کردم اما بعد با زبان طنز رو به آن زوج گفتم امیدوارم که فرزند شما سالم وزیبا باشد، اما دعا کنید من زنده باشم بینی بچه شما را هم اگر بدفرم بود عمل می کنم. اما بطور کلی برای یک پزشک بهترین خاطره ها زمانی شکل می گیرد که لبخند رضایت را روی چهره بیمار ببیند. برای من بهترین خاطرات زمانی شکل گرفته که می بینم بیمار من مراجعه می کند و توانسته ام یک اثر علمی وهنری را روی صورت بیمار درست کنم.

طبق گفته جراحان کل دنیا عمل زیبایی بینی با توجه به جای قرار گرفتن بینی روی صورت ، یکی از سخت ترین عملهای جراحی بدن است چون باید تلفیق علم و هنر باشد.خوشحالم هر وقت بیماری را ببینم که توانسته باشم آن کار هنری را به نحو مطلوب انجام دهم و از سوی دیگر تلخ ترین خاطره ها نیز مواقعی هست که بیمارانی را می بینم که با چشم گریان مراجعه می کنند که بر اساس اصول علمی غلط تحت عمل بینی قرار گرفته  و دچار عارضه های بسیار جدی شده اند.

در خیلی از این موارد به دلیل تخریب بافت ها نمی شود کاری هم برای آنها کرد  و تعداد این قبیل افراد روز به روز دارد بیشتر می شود و در همین خصوص به مردم توصیه می کنم در انتخاب پزشک خود دقت کنند. 

دکتر سید بصیر هاشمی متخصص گوش وحلق وبینی وفلوشیپ جراحی گوش و کاشت حلزون شنوایی مدیر گروه گوش و حلق وبینی و  دبیر هیات ممتحنه بورد کشور در رشته گوش و حلق وبینی :

ما عمدتا در حوزه جراحی گوش فعالیت می کنیم  ومعمولا برای کسانی که مشکل شنوایی دارند اگر قابل جراحی باشند عمل انجام می دهیم. در این خصوص

کاشت حلزون شنوایی برای کسانی که ناشنوایی مطلق دارند پس از بررسی در کمیسیون تخصصی با کمک پروتزی که گران قیمت است انجام می شود.

یکی از بیماران ما  به دلیل مشکلات کبدی پیوند کبد انجام داده بود و با توجه به عوارض بیماری و داروها دچارمشکلات شنوایی شده بود . بیمار خانم میانسالی بود که چند فرزند هم داشت و خلاصه قرار شد که برای او کاشت حلزون شنوایی انجام دهیم  و در اتاق عمل متوجه شدیم که جراحی موفقیت آمیز بوده واین خانم پس از اینکه صدای بستگانش را بعد از جراحی شنید به شدت گریه کرد وبقیه هم که در اتاق بودند تحت تاثیر او اشک از چشمانشان سرازیر شد و ما هم از اینکه توانسته بودیم فردی را که دیگر اصلا شنوایی نداشت، برای باردیگر موفق به شنیدن صدای اطرافیان نماییم بسیار خوشحال شدیم.