خود را به نفهمی نزنیم :: روزنامه خبر جنوب :: نیازمندیهای خبر جنوب
NID : 205757
1399/12/05
خود را به نفهمی نزنیم
میخواهم در مورد کاری با شما صحبت کنم که احتمالاً امروز صبح انجام نداده اید: در آینه نگاه کنید و از خود بپرسید من آدم نفهمی هستم؟ این سئوال به نظر معقول و موجه است. احتمالاً نفهم های اصیل و نابی در جهان وجود دارند و احتمالاً بسیاری از آن ها خود را از لحاظ اخلاقی بسیار بالا یا حداقل متوسط می دانند. آن ها از نظر خودشان نفهم نیستند، زیرا خودشناسیِ نفهم ها امری دشوار و سخت یاب است. این پرسش که «آیا من واقعاً یک نفهم متکبر هستم؟» بار ارزشی بسیار بالایی دارد، بنابراین شما به شدت مایل خواهید بود که پاسخی مطلوب برای آن بیابید: «نه، البته که نیستم!» نفهم بودن نیز صراحتاً آشکار و ملموس نیست، بنابراین شما مجال این را خواهید داشت که شواهد را به نفع خود بازتفسیر کنید: «خب آره، شاید با اون صندوقدار بد رفتار کردم اما حقش بود، چون یادش رفت نوشیدنی من رو تو لیوان مخصوصش بریزه». نخبگان دانشگاهی نیز در برابر این گونه استدلال های احساسی مصون نیستند. «دن ام. کاهان» از دانشگاه «ییل» به تازگی پژوهشی انجام داده است که نشان می دهد افراد متفکر و تحصیلکرده می توانند به طور خاصی در توجیه کردن باورهای از پیش موجودِ خود مهارت داشته باشند؛ برای مثال، شواهد پیچیده درباره منع حمل سلاح را به شکلی تفسیر می کنند که با سلایق سیاسی شان منطبق باشد. در رابطه با نفهمی تصور میکنم هیچ گونه ارتباطی بین نظر شخصی افراد و درجه واقعی آن وجود ندارد. ممکن است بعضی از نفهم های سرکش به نفهم بودن خود واقف باشند اما بعضی دیگر ممکن است خود را کاملاً محشر و معرکه بدانند. ممکن است بعضی از انسان های فهیم کاملاً بر فهیم بودن خود واقف باشند، در حالی که ممکن است بعضی دیگر از آن ها خود را از لحاظ اخلاقی به شدت دستکم بگیرند. یک مانع دیگر نیز بر سر راه خودشناسی نفهمها وجود دارد و آن اینکه حداقل هنوز درک خوبی از ذات نفهمی نداریم. نامی علمی و رسمی وجود ندارد که با کاربری وسیع و عمومی این واژه در مورد نفهمیهای مختلف مطابقت داشته باشد؛ شخصی که در صف بدون نوبت جلوی شما میایستد، معلمی که با بیاعتنایی دانشآموزان را تحقیر میکند، و همکاری که هر برخورد جزئی را به یک صحنهی نبرد بدل میسازد.
عینک نفهمی نفهم ها جهان را از پشت عینکی می بینند که انسانیت دیگران را تار نشان می دهد. پیشخدمت رستوران نمی تواند انسانی جذاب باشد، انسانی که شخصیت، سرگذشت و مجموعه ای از اهداف منحصربه فرد دارد و احتمالاً در بعضی موارد با هم مشترک هستید. در عوض او صرفاً ابزاری است که یک وعده غذایی را برای شما فراهم می کند و یا احمقی است که میتوانید خشم خود را بر سر او خالی کنید. مردمی که در صف جلوتر از شما ایستاده اند شخصیت ندارند و به حساب نمی آیند. کسانی که در سلسله مراتب اجتماعی مادون شما هستند فاقد استعدادهای شما بوده و لیاقتشان همان نوکری و کارهای پست است. برای این که درک خود از نفهم بودن بالا ببریم، می توانیم از متضاد واژه نفهم یعنی فهیم نیز استفاده کنیم. شاید یکی دو نفر از این افراد را بشناسید: کسانی که از روی عادت گوش به زنگ نیازها و علایق دیگران هستند، به افکار و علایق دیگران اهمیت می دهند، در موارد دشواری که گمان می کنند قصور ممکن است از آن ها باشد نه طرف مقابل، مسئول و متعهدند. تصور کنید عینک نفهمی خود را پشت و رو کرده و آن را به عینک فهیم بودن تبدیل کنیم، عینکی که ارزش، گیرایی، اهمیت و خاص بودن اطرافیانتان را واضح نشان میدهد. احتمالاً هیچ کس نفهم یا فهیم مطلق نیست. چندین دهه مطالعات روانشناختی ثابت میکند وقتی پای خصلتهای شخصیتی بزرگ و کلی در میان باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردم شخصیت هایی ترکیبی و پیچیده داشته و در معرض تأثیرات پیشبینیناپذیر قرار دارند. اما شما بهطور مشخص در گسترهی بین نفهمی تا فهیم بودن در کجا ایستادهاید؟ و فکر میکنید از چه جنبهای، در چه موقعیتهایی و نسبت به چه افرادی این حالات را دارا هستید؟ شاید در شخصیت اخلاقی شما هیچ چیز به اندازهی درجهی نفهمی تان محوریت نداشته باشد. این سلوک اخلاقی شما نسبت به افراد اطرافتان است. از قضای روزگار، اغلبِ افراد فهیم بیش از همه دلواپس این هستند که مانند نفهم ها رفتار کرده باشند، کسانی که بعداً نزد شما میآیند و به خاطر رفتار نه چندان بدی که داشته اند با چهره ای سرخ از شما عذرخواهی میکنند. در مقابل، برای نفهم های تمام عیار هیچ چیز به اندازهی اینگونه عذرخواهیها بیگانه نیست.البته اگر از این ایده احساس راحتی کرده و با خود فکر کنید ببین، چون من نگران نفهم بودن خودمم، و الانم نشستم و دارم یه مقاله دربارهی همین موضوع میخونم، پس قاعدتاً نباید نفهم باشم! «و دست از نگران بودن بردارید، در همان لحظه نفهمی شما آشکار میشود.مانع مشخص دیگری که در راه خودشناسی نفهم ها وجود دارد عدم توانایی آنها در گوش دادن است. یکی از مهمترین راههای رسیدن به خودشناسی اخلاقی این است که با آغوشی باز به انتقادات اخلاقی دیگران از خودتان گوش فرا دهید. این کار برای افراد نفهم آسان نیست. چون نفهمها دوست ندارند دیگران را همچون همسانهایی ببینند که ارزش احترام اخلاقی و عقلانی را دارا هستند، آدم نفهم بهندرت انتقاد را به شکل سازنده میپذیرد. چرا حرف یک احمق یا یک ابزار را جدی بگیرم؟ چرا تلاش کنم به دیدگاههای انتقادی آنها دربارهی خودم توجه کنم؟ به احتمال زیاد نفهم یا انتقاد را رد میکند، مقابله به مثل میکند، بلف میزند و با داد و هوار بیرون میرود؛ یا لبخند زده و چاقو را عمیقتر فرو میکند. دیگر رذایل اخلاقی تا این حد در برابر خودشناسی نافرمان نیستند. به عنوان مثال ریاکاری گوش های شخص را به روی اتهامات ریاکاری نمیبندد. حرص و طمع باعث نمی شوند به طور مشخص نتوانیم به طمعکاربودن خود فکر کنیم. اما طبیعت نفهم گوش نکردن است. اگر ذات نفهم بودن ارزش قائل نشدن برای نظرات اطرافیانمان باشد، احتمالاً راه مخفی بهسمت خودشناسی را پیدا کرده ایم: به خودتان نگاه نکنید، به دیگران نگاه کنید. به جای زل زدن به آینه، روی خود را برگردانید و به رنگ هایی که جهان را رنگ آمیزی کرده اند توجه کنید. آیا دور و برتان پر است از آدم های احمق و بی هویت؟ آدم های بدسلیقه ای که امیال احمقانه دارند؟ آدم های حوصله سربری که لیاقت توجه شما را ندارند؟ آدم هایی که می توان به راحتی آن ها را شناخت؟ آدم های چاپلوس، متکبر، گنده دماغ، وحشی، کلهپوک و بیشعورهای از خود راضی و، از همه مهمتر، آدمهای نفهم؟ اگر بیشتر مواقع جهان را این شکلی میبینید، خبرهای بدی برایتان دارم. شما احتمالاً نفهم هستید. جهان در نظر بیشتر مردم این شکلی نیست، و جهان واقعاً اینطور نیست. شما نگاه درستی به جهان ندارید. شما فردیت و قابلیتهای اطرافیانتان را نمی بینید. من تصویری که از پشت عینک نفهمی میبینیم با بیشترین جزئیات تصویر کردم، اما فکر می کنم جنبه هایی از آن برای تمام ما، به جز فهیم های تمام عیار، آشنا هستند (که آنها هم عملاً مشکلات خاص خودشان را دارند، زیرا به راحتی درگیر امیال و عقاید دیگران میشوند). همه ما لحظه های نفهمی خودمان را داریم. اما هر چند وقت یک بار غرق در نفهمی می شوید؟ اگر همه ما تا حدودی نفهم و تا حدودی فهیم باشیم، شما در کجای این گستره ایستاده اید؟ برای بازاندیشی، سعی کنید از خودتان بپرسید هر چند وقت یک بار احساس می کنم در حال نگاه کردن به جهان از پشت عینک نفهمی هستم؟ اما متأسفانه مردم در این قسم داوری ها خیلی خوب عمل نمی کنند. حافظه انتخاب کننده است. ما تمایل داریم تعداد کمی از موارد بسیار مهم را به یاد آوریم، یا مواردی که عقاید پیشین ما را تأیید می کنند و یا مواردی که ما را در بهترین حالتمان نشان می دهند (یا در مورد انسان های خودمنتقد، در بدترین حالت). اگر واقعاً می خواهید به درکی دقیق از نفهمی خود برسید، من دو رویکرد علمی دیگر نیز سراغ دارم. یکی از این رویکردها اتخاذ متدهای نمونه برداری تجربی است که دو روان شناس به نام های «راسل تی. هرلبورت» از دانشگاه «نوادا» و «میهالی سیزنت میهالی» از دانشگاه «کلارمونت» ابداعش کرده اند. هشدار گوشی موبایل یا هر وسیله دیگری که در دسترس تان است به شکلی دِیمی فعال کنید. وقتی هشدار به صدا در آمد، ببینید در آن زمان در حال فکر کردن به چه چیزی هستید. ممکن است در خودسنجی خیلی خوب عمل نکنید و شاید در آن لحظه بخواهید چاپلوسی از خودتان را توجیه کنید، اما حداقل بعد از مدتی یک نمونه گویا به دست خواهید آورد. دومین رویکرد امتحان کردن چیزی شبیه به ذهن آگاهی است، مفهومی که از سنت های تفکر آسیایی گرفته شده است. اخیراً «اریکا اِن. کارلسون» روان شناس در دانشگاه تورنتو، تمرین های ذهن آگاهی را به عنوان راهی پیشنهاد داده است که به واسطه آن خودشناسیِ بیشترِ خصلت های شخصیتیِ دشوار فهم ممکن می شود، خصلت هایی همچون نفهمی که به لحاظ ارزش گذاری درجه بالایی دارند اما مشاهده پذیری آن ها پایین است. ذات ذهن آگاهی این است که تا حد ممکن بدون قضاوت کردن به تجربیات خود توجه کنیم. کارلسون معتقد است اگر طبق عادت تجربیات خودمان را همانطور که میگذرند مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم به شواهد بیشتر و گویاتری برسیم و با استفاده از آنها شخصیت خود را ارزیابی کنیم. اگرچه تحقیق درباره ذهن آگاهی تجربی در ابتدای مسیر خود قرار دارد، شواهدی مبنی بر نوعی ارتباط بین ذهنآگاهی و خودشناسی وجود دارد. برای مثال، آمبر اس. امانوئل و همکارانش در دانشگاه کنت استیت دریافتند شرکتکنندگانی که بهدقت مراقب حالات روانی خود بودند به طور دقیق تری واکنش های احساسی خود به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را پیش بینی کردند. «کریستینا آل. ام. هیل» و «جان ای. آپدگراف» که آن ها نیز هر دو از پژوهشگران «کنت استیت» هستند، متوجه شدند ذهن آگاهی خود سنجش گرانه ارتباطی نزدیک با گرایش به تمایز قائل شدن بین احساسات مثبت و منفی در حین نمونه برداری تجربی دارد. نمی دانم این انتظار که تعداد زیادی از مردم این دو روش را به منظور ارتقای شناخت خود از شخصیت اخلاقی شان و نه برای سنجش میزان موفقیت شان، به شکلی جدی به کار بندند تا چه حد واقع بینانه است. پس اجازه دهید این نوشته را با پیشنهادی معتدل تر به پایان برسانم: چند ساعت بعد وقتی بین دیگران هستید درباره این مطلب فکر کنید، مثلاً وقتی در صف نهار ایستاده اید، یا در جلسه هستید و یا وقتی در یک مهمانی یا در بازاری شلوغ حضور دارید. به مردم دور و برتان توجه کنید. آیا آن ها احمق و ابزار هستند؟ یا با فردیتی جذاب می درخشند؟ به عبارت دیگر، دقت کنید که عینک نفهمی را به چشم دارید یا خیر؟